واقعا شما هم دقت کرده اید وقی جایی می خواهید بروید اگر زود بروید به موقع به مقصد می رسید ولی وقتی دیر بروید زمین و اسمون دستاشون تو دست همه که ما به مقصد نرسیم واقعا هم همینه این اتفاق برای من افتاد وقتی می خواهم بروم مدرسه همه کار ها سریع پیش میره و به موقع به مدرسه می رسم ولی دیروز صبح یعنی تا می خواستم بروم مدرسه کفش هایم اصلا نبود چند دقیقه صرف پیدا کردن انها بودم بعد کاپشانم رو داشتم پیدا می کردم تازه فهمیدم که کاپشنام در مدرسه جا گذاشتم بعد در راه مدرسه فهمیدم که پوشه کلاسی ام رو جا گذاشتم خوبیش این بود که هنوز نزدیک به خونمون بودم دوباره برگشتم خونه پوشه کلاسی ام رو برداشتم و راه افتادم با صد تا سرعت رسیدم به مدرسه ولی دیدم که در مدرسه بسته است زنگ مدرسه را زدم رفتم در اموزشگاه به ناظم گفتم که این بار اولم است ولی به حرفم گوش نداد و گفت این حرف ها فایده ای نداره باید بری پدر یا مادرت رو بیاری من هم از سر لج همین جور اروم در راه می رفتم و بعد از نیم ساعت به خونه رسیدم پدرم که رفته بود کار به مادرم گفتم که دیر رسیدم و بیا مدرسه و من هم دوباره با مادر به راه افتادیم و رفتیم به مدرسه بعد ناظم نبود معاون پرورشی بود اون من رو می شناخت اگر این بود اجازه می داد برم کلاس بعد تا من رو دید گفت چرا تو اینجایی من بهش گفتم که دیر امدم به مدرسه و اخر گفت برو تو کلاس و بعد تازه رفتم تو کلاس دیدم داره درس میده و از درس عقب بودم ان روز یعنی بدترین روز خودم بود که تا به حال داشته ام دیگه برام تجربه شده بود که نیم ساعت زودتر چیز هایم رو برای مدرسه اماده کنم و دیگه هم تو زندگی این روز برای من یادم نمیره نمیره که نمیره
******ایا شما هم تا به حال در موقعیت من قرار گرفته اید؟؟؟*******
امروز درباره یک پست جدید به نام ویژگی های رفتاری انواع معلم ها در مدرسه خدمت شما امدم. اول برای اینکه سراغ مطلب بریم فقط اینو بگم فقط قصد شوخی با معلم های مدرسه خودم رو دارم وقصد بی احترامی به انها رو ندارم. خوب داشتم می گفتم معلم اولمون فامیلش معینی است از سال اول کلاس هفتم همه بچه ها گفته بودند که این معلم خیلی سخت گیر است ولی خیر اشتباه کردند چون هر کسی که درس هایش رو بخونه باهاش کاری نداره یک روز یکی از بچه های کلاس که خیلی تنبل است داشت در حال صحبت کردن معلم با بغل دستی اش صحبت می کردم معلم بهش گفت بیا اینجا بغل میز اونم رفت یک دقیقه معلم هیچی نگفتم یک دفعه ای میز رو انداخت روی زمین یعنی دوستم سکته قلبی رو داشت می زد بد جور صدا داشت حتی ما هم ترسیده بودیم. بریم سراغ معلم دوم که فامیلش شیخی است معلمی خوبیه همه دانش اموزان ازش راضی هستند هر وقت که می خواهد درس بدهد روی میز می نشیند و درس می دهد اصلا جلوی بچه ها خجالت نمی کشد. و وقتی فوتبالی از تلویزیون پخش میشه در مدرسه با گوشی اش فوتبال رو نگاه می کند.بریم سراغ معلم سوم که فامیلش حسینی است این معلم خیلی تند حرف می زنه یعنی کم کسی پیدا میشه که حرف هایش رو بفهمی باید با ان بسازی و بسوزی و در نمره دادن خیلی عالیه من که ازش راضی هستم.بریم سراغ معلم چهارم که اسمش حسینی است معلم زبان است خیلی معلم خوبیه اما بجه ها دوستش ندارندبریم سراغ معلم پنجم که فامیلش مرادی است این معلم هم خیلی عالیه یعنی یادش میره امتحان بگیره یعنی اگر بگه اون هفته امتحان بگیرم و جلسه بعد برسه به بچه ها میگه امتحان امروز شما داشتید دوستامون هم بهش میگن نخیر امتحان نداریم ولی بعضی از موقع ها ما رو غافل گیر می کنه و امتحان میگیره.بریم سراغ معلم ششم که فامیلش حسینی است یعنی با اینکه معلم جوانی است بچه ها هم می دونن که معلم تازه کار نباید دانش اموزی را به دفتر بفرسته همینجور تو کلاس اذیتش می کنن فکر کنم اونم خیلی دوست داره.بریم سراغ معلم هفتم که فامیلش رضایی است یعنی من عاشق این معلم هستم چون دفتر کلاسی اش رو به دوستانم میده تا دوستام برای خودشون نمره بگذارند وقتی که درس می دهد لا به لای ان شوخی می کند این معلم خیلی عالیه.معلم هشتم که فامیلش قاسمیان است این معلم هم بازنشسته است و زورگی میاد تو کلاس و درس می دهد این معلم هم خیلی عالیهمعلم نهم که فامیلش اصغری است یعنی تو کلاس همه بچه ها خوابشون میبره چون هر وقت می خواهد درس بدهد با کامپیوتر می دهد و معلم خیلی خیلی جدی هم هست. ومعلم اخر که دهم است فامیلش زارعان معلم ورزشمون است یعنی ما رو خیلی ما رو خسته می کند از ورزش از بس با تمرین های مختلف این هم پست امروز اگر خوشتون اومد نظر بگذارید.
موضوع پست امروز من خیلی خسته ام این روز ها است واقعا هم همینه موضوعی است که خیلی من را ناراحت می کند اونم اینه که وقتی معلمی درسی یا امتحانی ازم میگیره یا می پرسه اگه شفاهی باشه همه دانش اموزان میگن این چقدر حفظ می کنه به قول امروزی چقدر این خر خونه یا میگن این برگه ها رو در ابجوش ریخته و قرقره کرده و خورده یعنی شده ابروی من رو در کلاس ببرن یعنی از هر نفر یک نفر جمله میگن یعنی ما که 30 نفر در کلاس هستیم همشون یک جمله حرف می زنن این من رو خیلی ازرده می دهد. ولی اگر کتبی باشد خیلی خوبه چون دانش اموزان نمی توانند درباره من حرف بزنند ولی یه بدی دیگری هم داره بزار داستانش رو برای شما تعریف کنم. یک روز همون روز های اول سال که معلم من رو نمی شناخت به ما گفت که امتحان مطالعات از درس های 1 و 2 و 3 و 4 میگیرد جلسه بعدی امتحان رو در نماز خانه گرفت بعد جلسه بعد که می خواست برگه ها رو تصحیح کنه گفت ساکت باشید و همون وقت گفت که هر کسی تقلب کنه نمره امتحانش صفر است من که خیالم راحت بود چون من درسم را خونده بودم گفتم20 میارم و همه برگه ها رو تصحیح کرد معلم گفت که اول از نمره های 20 به نمره های 10 میام و شروع به خواندن نمره کرد زهرا .20 زینب19 مهسا18 و غیره. من هم داشتم کم کم ناراحت میشدم و تا 10 رسید ولی اسمم رو نگفت همه بچه های کلاس به من خیره شدند معلم به من گفت بیا اینجا رفتم گفت چرا تغلب کردی مگه نمی دونستی نباید تغلب کنی تو که شاگرد درس خون بودی من گفتم که خودم درسم رو خوندم ولی بازم فکر کرد من دروغ میگم بازم خدا رحم کرد بغل دستی ام گفت ازش سوال بپرس همشو بلده و ازم چند تا سوال پرسید سوال1:هویت چیست: هویت عبارتند از و غیره همین سوال ها رو پرسید و بهم نمره داد ولی بازم ناراحتم همون وقت معلم به من گفت که چرا حفط می کنی خلاصه اش رو بگو من هم گفتم که خلاصه نمی تونم و یاد هم نمیگیرم و فقط حفظیاتم خوبه ولی بازم خیلی خسته ام از این روز ها منظور من اینه که حفظیات چیزخوبیه دانش اموزان کلاس می دونن اگر سه صفحه پر از متن رو به من بدهند فردا مثل بلبل براشون مثل متن کتاب میگم یعنی کسی هست که مثل من حفظیاتش خوب باشه؟یا نه؟
چند روز است که خیلی ناراحتم چون چند روز دیگر امتحانات اردیبهشت ماه برگزار میشه جهت امادگی دانش اموزان برای امتحانات خردادماه ولی چند تا دروس است که هنوز درس های ان تموم نشده مثل علوم و مطالعات اجتماعی و عربی و لی با این حال عربی و مطالعات اسونه ولی علوم من نمیدونم که چرا معلم علوم درس هایش رو زود تموم نمی کنه تازه با ریلکس درس رو میده تازشم سه تا فصل علوم رو امتحان نگرفته بعد من چطور همه فصل ها رو مرور کنم خدایا به من کمک کن کسی حال من رو نمی دونه و با این حال هر روز معلم ها امتحان میگیرن برای نمره های مستمر این ها رو می تونستند از اسفند ماه شروع کنن تا ما هم خسته نشیم هر روز که سه تا درس داریم هر سه تا درس رو امتحان میگیرن از شفاهی گرفته تا کتبی برای همین نتونستم دیروز یک پست بزارم ولی اگر من در اینده معلم شدم از اسفند از بجه ها امتحان میگیرم تا در اردیبهشت کمی راحت باشند ولی منم می دونم باید درس ها رو مرور کنیم تا نمره هامون خوب باشه ولی نه تا این حد ادم اصلا نمی تونه نفس بکشه انشا امسال هم نمره های مستمرم خوب باشه و همچنین نمره های کتبی هردرس ولی با این حال می دونم که چند تا از درس ها امتحاناتش رو معلم ها از سایت قلم چی میگیرن انشا الله علوم هم در سایت قلم چی باشه برای من هم دعا کنید. راستی اگر کسی کلاس نهم هست در اصفهان بگه چون من از همه درس ها امتحانات خردادشو دارم تا براش بفرستم بازم ممنون که پست من رو خوندید.
حتما شما هم می دانید وقتی می خواهید وارد یک رشته ای شوید سوالاتی برای شما هم پیش می اید منم به کسی نیاز دارم که منو راهنمایی کند و به همه سوالات من جواب دهد چون همین سوال ها است که زندگی را از این ور به اون می اندازد خوب بریم سر سراغ پرسش ها سوال اول: اول سایتی است که سوالات کنکور علوم انسانی سال 97 در ان باشد شاید بگید چرا می خواهد نگاه کند تو که کلاس نهمی ولی اینجوری نیست چون می خواهم با سوال های کنکور اشنا بشوم سوال دوم: این است که در رشته علوم انسانی ریاضی و علوم است یا نه؟ خودم می دونم هست ولی می خواهم بدونم اسونه یا نه. سوال سوم: رشته علوم انسانی اسونه یا نه این سوال همینجوری پرسیدم. سوال چهارم:برای اینکه در دانشگاه شهر خودم قبول بشم باید چه کاری انجام باید داد. سوال پنجم برای معلمی باید چند سال درس خوند؟سوال ششم برای اماده شدن برای کنکور چند ماه فرصت داریم؟ سوال هفتم: سوال های کنکور علوم انسانی جمعا جند تا است؟ سوال هشتم: همه درس های علوم انسانی حفظیات است؟ سوال نهم: تعداد کل ترم های کل علوم انسانی چند تا است؟ و سوال دهم:ایا شما هم معلمی رو دوست دارید؟ فکر کنم برای این سوال ها یکی از کابران بیان باید معلم باشد تا پاسخ کامل رو بدهد.
باسلام خدمت همه کاربران بیان موضوع امروز من بهترین روز زندگی من است حالا بگو چرا؟پریروز خیلی غمگین بودم به خاطر زبان چون گفته بود که در کتاب زبان اخرش سه سفحه درباره فعل ها است که باید به گذشته بگویی و همراه با معنی حالا توجه اش اینجاست که کسی بهم نگفت که فردا یک شنبه این روز تعطیل است حالا فکر کنم شما باور نکنید ولی راست میگم ولی شانسم در کانال مدرسمون نوشته بود که فردا مدرسه تعطیل است منم خیلی خوشحال شدم به خاطر زبان چون اون هفته با امادگی خود خدمت معلم می روم راستی یادم رفت که بگم امروز یعنی روز دوشنبه اردو داشتیم ولی من نرفتم چون دوست نداشتم مکان ان هم زیاد بلد نیستم رسانه دیجیتال. نمی دونم چی چی بود خیلی ها گفتن چرا نرفتی و معلم ها هم می گفتند چون شاگرد اول ها و اون هایی که درس هاشون خوب بود می رفتند من هم یکی از انها بود ولی در جواب انها می گفتم که ارزش علوم و دانش زیادتر از این اردوهایی است که رفتند داشتم می گفتم بعد ما تو این سه زنگ زنگ اول که انشا داشتیم یه انشا معلم گفت بنویسید بعد دوستام یعنی اونایی که درس خون نبودند روی میز خوابیده بودند معلم هم خجالت کشیده بود ولی واقعا باید کلاس رو تعطیل می کرد زنگ دوم هم قران داشتم و معلم قران داشت 1 ساعت و ربع حرف می زد و ما فقط کله مون رو به مظورتاکید حرف هایش تکان می دادیم و زنگ سوم که ریاضی داشتیم معلم ریاضی گفت که فیلم ببینیم که فیلم مارمولک رو دیدیم ولی بهتر اردو بود که در کلاس ماندیم و اردو نرفتیم به نظر من بهترین روز زندگی من بود.
ولادت با سعادت منجی عالم بشریت
منتقم خون حضرت سیدالشهداء اباعبدالله الحسین (علیه السلام)
حضرت بقیة الله الاعظم حجت ابن الحسن المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
بر عموم شیعیان و منتظران مبارک باد.
نگاهی به زندگینامه امام زمان، حضرت مهدی (ع)
نام: محمد بن الحسن
کنیه: ابوالقاسم
امام زمان حضرت مهدی (عج) هم نام و هم کنیه حضرت پیامبر اکرم(ص) است. در روایات آمده است که شایسته نیست آن حضرت را با نام و کنیه، اسم ببرند تا آن گاه که خداوند به ظهورش زمین را مزیّن و دولتش را ظاهر گرداند.
القاب امام زمان حضرت مهدی (عج)
مهدی، خاتم، منتظر، حجت، صاحب الامر، صاحب امان، قائم و خلف صالح.
شیعیان در دوران غیبت صغری ایشان را «ناحیه مقدسه» لقب داده بودند. در برخی منابع بیش از ۱۸۰ لقب برای امام زمان(ع) بیان شده است.
باسلام خدمت همه کاربران بیان موضوع امروز من بهترین روز زندگی من است حالا بگو چرا؟پریروز خیلی غمگین بودم به خاطر زبان چون گفته بود که در کتاب زبان اخرش سه سفحه درباره فعل ها است که باید به گذشته بگویی و همراه با معنی حالا توجه اش اینجاست که کسی بهم نگفت که فردا یک شنبه این روز تعطیل است حالا فکر کنم شما باور نکنید ولی راست میگم ولی شانسم در کانال مدرسمون نوشته بود که فردا مدرسه تعطیل است منم خیلی خوشحال شدم به خاطر زبان چون اون هفته با امادگی خود خدمت معلم می روم راستی یادم رفت که بگم امروز یعنی روز دوشنبه اردو داشتیم ولی من نرفتم چون دوست نداشتم مکان ان هم زیاد بلد نیستم رسانه دیجیتال. نمی دونم چی چی بود خیلی ها گفتن چرا نرفتی و معلم ها هم می گفتند چون شاگرد اول ها و اون هایی که درس هاشون خوب بود می رفتند من هم یکی از انها بود ولی در جواب انها می گفتم که ارزش علوم و دانش زیادتر از این اردوهایی است که رفتند داشتم می گفتم بعد ما تو این سه زنگ زنگ اول که انشا داشتیم یه انشا معلم گفت بنویسید بعد دوستام یعنی اونایی که درس خون نبودند روی میز خوابیده بودند معلم هم خجالت کشیده بود ولی واقعا باید کلاس رو تعطیل می کرد زنگ دوم هم قران داشتم و معلم قران داشت 1 ساعت و ربع حرف می زد و ما فقط کله مون رو به مظورتاکید حرف هایش تکان می دادیم و زنگ سوم که ریاضی داشتیم معلم ریاضی گفت که فیلم ببینیم که فیلم مارمولک رو دیدیم ولی بهتر اردو بود که در کلاس ماندیم و اردو نرفتیم به نظر من بهترین روز زندگی من بود.
ولادت با سعادت منجی عالم بشریت
بر عموم شیعیان و منتظران مبارک باد.
نگاهی به زندگینامه امام زمان، حضرت مهدی (ع)
نام: محمد بن الحسن
کنیه: ابوالقاسم
امام زمان حضرت مهدی (عج) هم نام و هم کنیه حضرت پیامبر اکرم(ص) است. در روایات آمده است که شایسته نیست آن حضرت را با نام و کنیه، اسم ببرند تا آن گاه که خداوند به ظهورش زمین را مزیّن و دولتش را ظاهر گرداند.
القاب امام زمان حضرت مهدی (عج)
مهدی، خاتم، منتظر، حجت، صاحب الامر، صاحب امان، قائم و خلف صالح.
شیعیان در دوران غیبت صغری ایشان را «ناحیه مقدسه» لقب داده بودند. در برخی منابع بیش از ۱۸۰ لقب برای امام زمان(ع) بیان شده است.
چند روز است که خیلی ناراحتم چون چند روز دیگر امتحانات اردیبهشت ماه برگزار میشه جهت امادگی دانش اموزان برای امتحانات خردادماه ولی چند تا دروس است که هنوز درس های ان تموم نشده مثل علوم و مطالعات اجتماعی و عربی و لی با این حال عربی و مطالعات اسونه ولی علوم من نمیدونم که چرا معلم علوم درس هایش رو زود تموم نمی کنه تازه با ریلکس درس رو میده تازشم سه تا فصل علوم رو امتحان نگرفته بعد من چطور همه فصل ها رو مرور کنم خدایا به من کمک کن کسی حال من رو نمی دونه و با این حال هر روز معلم ها امتحان میگیرن برای نمره های مستمر این ها رو می تونستند از اسفند ماه شروع کنن تا ما هم خسته نشیم هر روز که سه تا درس داریم هر سه تا درس رو امتحان میگیرن از شفاهی گرفته تا کتبی برای همین نتونستم دیروز یک پست بزارم ولی اگر من در اینده معلم شدم از اسفند از بجه ها امتحان میگیرم تا در اردیبهشت کمی راحت باشند ولی منم می دونم باید درس ها رو مرور کنیم تا نمره هامون خوب باشه ولی نه تا این حد ادم اصلا نمی تونه نفس بکشه انشا امسال هم نمره های مستمرم خوب باشه و همچنین نمره های کتبی هردرس ولی با این حال می دونم که چند تا از درس ها امتحاناتش رو معلم ها از سایت قلم چی میگیرن انشا الله علوم هم در سایت قلم چی باشه برای من هم دعا کنید. راستی اگر کسی کلاس نهم هست در اصفهان بگه چون من از همه درس ها امتحانات خردادشو دارم تا براش بفرستم بازم ممنون که پست من رو خوندید.
امروز درباره یک پست جدید به نام ویژگی های رفتاری انواع معلم ها در مدرسه خدمت شما امدم. اول برای اینکه سراغ مطلب بریم فقط اینو بگم فقط قصد شوخی با معلم های مدرسه خودم رو دارم وقصد بی احترامی به انها رو ندارم. خوب داشتم می گفتم معلم اولمون فامیلش معینی است از سال اول کلاس هفتم همه بچه ها گفته بودند که این معلم خیلی سخت گیر است ولی خیر اشتباه کردند چون هر کسی که درس هایش رو بخونه باهاش کاری نداره یک روز یکی از بچه های کلاس که خیلی تنبل است داشت در حال صحبت کردن معلم با بغل دستی اش صحبت می کردم معلم بهش گفت بیا اینجا بغل میز اونم رفت یک دقیقه معلم هیچی نگفتم یک دفعه ای میز رو انداخت روی زمین یعنی دوستم سکته قلبی رو داشت می زد بد جور صدا داشت حتی ما هم ترسیده بودیم. بریم سراغ معلم دوم که فامیلش شیخی است معلمی خوبیه همه دانش اموزان ازش راضی هستند هر وقت که می خواهد درس بدهد روی میز می نشیند و درس می دهد اصلا جلوی بچه ها خجالت نمی کشد. و وقتی فوتبالی از تلویزیون پخش میشه در مدرسه با گوشی اش فوتبال رو نگاه می کند.بریم سراغ معلم سوم که فامیلش حسینی است این معلم خیلی تند حرف می زنه یعنی کم کسی پیدا میشه که حرف هایش رو بفهمی باید با ان بسازی و بسوزی و در نمره دادن خیلی عالیه من که ازش راضی هستم.بریم سراغ معلم چهارم که اسمش حسینی است معلم زبان است خیلی معلم خوبیه اما بجه ها دوستش ندارندبریم سراغ معلم پنجم که فامیلش مرادی است این معلم هم خیلی عالیه یعنی یادش میره امتحان بگیره یعنی اگر بگه اون هفته امتحان بگیرم و جلسه بعد برسه به بچه ها میگه امتحان امروز شما داشتید دوستامون هم بهش میگن نخیر امتحان نداریم ولی بعضی از موقع ها ما رو غافل گیر می کنه و امتحان میگیره.بریم سراغ معلم ششم که فامیلش حسینی است یعنی با اینکه معلم جوانی است بچه ها هم می دونن که معلم تازه کار نباید دانش اموزی را به دفتر بفرسته همینجور تو کلاس اذیتش می کنن فکر کنم اونم خیلی دوست داره.بریم سراغ معلم هفتم که فامیلش رضایی است یعنی من عاشق این معلم هستم چون دفتر کلاسی اش رو به دوستانم میده تا دوستام برای خودشون نمره بگذارند وقتی که درس می دهد لا به لای ان شوخی می کند این معلم خیلی عالیه.معلم هشتم که فامیلش قاسمیان است این معلم هم بازنشسته است و زورگی میاد تو کلاس و درس می دهد این معلم هم خیلی عالیهمعلم نهم که فامیلش اصغری است یعنی تو کلاس همه بچه ها خوابشون میبره چون هر وقت می خواهد درس بدهد با کامپیوتر می دهد و معلم خیلی خیلی جدی هم هست. ومعلم اخر که دهم است فامیلش زارعان معلم ورزشمون است یعنی ما رو خیلی ما رو خسته می کند از ورزش از بس با تمرین های مختلف این هم پست امروز اگر خوشتون اومد نظر بگذارید.
موضوع پست امروز من خیلی خسته ام این روز ها است واقعا هم همینه موضوعی است که خیلی من را ناراحت می کند اونم اینه که وقتی معلمی درسی یا امتحانی ازم میگیره یا می پرسه اگه شفاهی باشه همه دانش اموزان میگن این چقدر حفظ می کنه به قول امروزی چقدر این خر خونه یا میگن این برگه ها رو در ابجوش ریخته و قرقره کرده و خورده یعنی شده ابروی من رو در کلاس ببرن یعنی از هر نفر یک نفر جمله میگن یعنی ما که 30 نفر در کلاس هستیم همشون یک جمله حرف می زنن این من رو خیلی ازرده می دهد. ولی اگر کتبی باشد خیلی خوبه چون دانش اموزان نمی توانند درباره من حرف بزنند ولی یه بدی دیگری هم داره بزار داستانش رو برای شما تعریف کنم. یک روز همون روز های اول سال که معلم من رو نمی شناخت به ما گفت که امتحان مطالعات از درس های 1 و 2 و 3 و 4 میگیرد جلسه بعدی امتحان رو در نماز خانه گرفت بعد جلسه بعد که می خواست برگه ها رو تصحیح کنه گفت ساکت باشید و همون وقت گفت که هر کسی تقلب کنه نمره امتحانش صفر است من که خیالم راحت بود چون من درسم را خونده بودم گفتم20 میارم و همه برگه ها رو تصحیح کرد معلم گفت که اول از نمره های 20 به نمره های 10 میام و شروع به خواندن نمره کرد زهرا .20 زینب19 مهسا18 و غیره. من هم داشتم کم کم ناراحت میشدم و تا 10 رسید ولی اسمم رو نگفت همه بچه های کلاس به من خیره شدند معلم به من گفت بیا اینجا رفتم گفت چرا تغلب کردی مگه نمی دونستی نباید تغلب کنی تو که شاگرد درس خون بودی من گفتم که خودم درسم رو خوندم ولی بازم فکر کرد من دروغ میگم بازم خدا رحم کرد بغل دستی ام گفت ازش سوال بپرس همشو بلده و ازم چند تا سوال پرسید سوال1:هویت چیست: هویت عبارتند از و غیره همین سوال ها رو پرسید و بهم نمره داد ولی بازم ناراحتم همون وقت معلم به من گفت که چرا حفط می کنی خلاصه اش رو بگو من هم گفتم که خلاصه نمی تونم و یاد هم نمیگیرم و فقط حفظیاتم خوبه ولی بازم خیلی خسته ام از این روز ها منظور من اینه که حفظیات چیزخوبیه دانش اموزان کلاس می دونن اگر سه صفحه پر از متن رو به من بدهند فردا مثل بلبل براشون مثل متن کتاب میگم یعنی کسی هست که مثل من حفظیاتش خوب باشه؟یا نه؟
واقعا شما هم دقت کرده اید وقی جایی می خواهید بروید اگر زود بروید به موقع به مقصد می رسید ولی وقتی دیر بروید زمین و اسمون دستاشون تو دست همه که ما به مقصد نرسیم واقعا هم همینه این اتفاق برای من افتاد وقتی می خواهم بروم مدرسه همه کار ها سریع پیش میره و به موقع به مدرسه می رسم ولی دیروز صبح یعنی تا می خواستم بروم مدرسه کفش هایم اصلا نبود چند دقیقه صرف پیدا کردن انها بودم بعد کاپشانم رو داشتم پیدا می کردم تازه فهمیدم که کاپشنام در مدرسه جا گذاشتم بعد در راه مدرسه فهمیدم که پوشه کلاسی ام رو جا گذاشتم خوبیش این بود که هنوز نزدیک به خونمون بودم دوباره برگشتم خونه پوشه کلاسی ام رو برداشتم و راه افتادم با صد تا سرعت رسیدم به مدرسه ولی دیدم که در مدرسه بسته است زنگ مدرسه را زدم رفتم در اموزشگاه به ناظم گفتم که این بار اولم است ولی به حرفم گوش نداد و گفت این حرف ها فایده ای نداره باید بری پدر یا مادرت رو بیاری من هم از سر لج همین جور اروم در راه می رفتم و بعد از نیم ساعت به خونه رسیدم پدرم که رفته بود کار به مادرم گفتم که دیر رسیدم و بیا مدرسه و من هم دوباره با مادر به راه افتادیم و رفتیم به مدرسه بعد ناظم نبود معاون پرورشی بود اون من رو می شناخت اگر این بود اجازه می داد برم کلاس بعد تا من رو دید گفت چرا تو اینجایی من بهش گفتم که دیر امدم به مدرسه و اخر گفت برو تو کلاس و بعد تازه رفتم تو کلاس دیدم داره درس میده و از درس عقب بودم ان روز یعنی بدترین روز خودم بود که تا به حال داشته ام دیگه برام تجربه شده بود که نیم ساعت زودتر چیز هایم رو برای مدرسه اماده کنم و دیگه هم تو زندگی این روز برای من یادم نمیره نمیره که نمیره
******ایا شما هم تا به حال در موقعیت من قرار گرفته اید؟؟؟*******
ولادت با سعادت منجی عالم بشریت
بر عموم شیعیان و منتظران مبارک باد.
نگاهی به زندگینامه امام زمان، حضرت مهدی (ع)
نام: محمد بن الحسن
کنیه: ابوالقاسم
امام زمان حضرت مهدی (عج) هم نام و هم کنیه حضرت پیامبر اکرم(ص) است. در روایات آمده است که شایسته نیست آن حضرت را با نام و کنیه، اسم ببرند تا آن گاه که خداوند به ظهورش زمین را مزیّن و دولتش را ظاهر گرداند.
القاب امام زمان حضرت مهدی (عج)
مهدی، خاتم، منتظر، حجت، صاحب الامر، صاحب امان، قائم و خلف صالح.
شیعیان در دوران غیبت صغری ایشان را «ناحیه مقدسه» لقب داده بودند. در برخی منابع بیش از ۱۸۰ لقب برای امام زمان(ع) بیان شده است.
باسلام خدمت همه کاربران بیان موضوع امروز من بهترین روز زندگی من است حالا بگو چرا؟پریروز خیلی غمگین بودم به خاطر زبان چون گفته بود که در کتاب زبان اخرش سه سفحه درباره فعل ها است که باید به گذشته بگویی و همراه با معنی حالا توجه اش اینجاست که کسی بهم نگفت که فردا یک شنبه این روز تعطیل است حالا فکر کنم شما باور نکنید ولی راست میگم ولی شانسم در کانال مدرسمون نوشته بود که فردا مدرسه تعطیل است منم خیلی خوشحال شدم به خاطر زبان چون اون هفته با امادگی خود خدمت معلم می روم راستی یادم رفت که بگم امروز یعنی روز دوشنبه اردو داشتیم ولی من نرفتم چون دوست نداشتم مکان ان هم زیاد بلد نیستم رسانه دیجیتال. نمی دونم چی چی بود خیلی ها گفتن چرا نرفتی و معلم ها هم می گفتند چون شاگرد اول ها و اون هایی که درس هاشون خوب بود می رفتند من هم یکی از انها بود ولی در جواب انها می گفتم که ارزش علوم و دانش زیادتر از این اردوهایی است که رفتند داشتم می گفتم بعد ما تو این سه زنگ زنگ اول که انشا داشتیم یه انشا معلم گفت بنویسید بعد دوستام یعنی اونایی که درس خون نبودند روی میز خوابیده بودند معلم هم خجالت کشیده بود ولی واقعا باید کلاس رو تعطیل می کرد زنگ دوم هم قران داشتم و معلم قران داشت 1 ساعت و ربع حرف می زد و ما فقط کله مون رو به مظورتاکید حرف هایش تکان می دادیم و زنگ سوم که ریاضی داشتیم معلم ریاضی گفت که فیلم ببینیم که فیلم مارمولک رو دیدیم ولی بهتر اردو بود که در کلاس ماندیم و اردو نرفتیم به نظر من بهترین روز زندگی من بود.
ولادت با سعادت منجی عالم بشریت
بر عموم شیعیان و منتظران مبارک باد.
نگاهی به زندگینامه امام زمان، حضرت مهدی (ع)
نام: محمد بن الحسن
کنیه: ابوالقاسم
امام زمان حضرت مهدی (عج) هم نام و هم کنیه حضرت پیامبر اکرم(ص) است. در روایات آمده است که شایسته نیست آن حضرت را با نام و کنیه، اسم ببرند تا آن گاه که خداوند به ظهورش زمین را مزیّن و دولتش را ظاهر گرداند.
القاب امام زمان حضرت مهدی (عج)
مهدی، خاتم، منتظر، حجت، صاحب الامر، صاحب امان، قائم و خلف صالح.
شیعیان در دوران غیبت صغری ایشان را «ناحیه مقدسه» لقب داده بودند. در برخی منابع بیش از ۱۸۰ لقب برای امام زمان(ع) بیان شده است.
حتما شما هم می دانید وقتی می خواهید وارد یک رشته ای شوید سوالاتی برای شما هم پیش می اید منم به کسی نیاز دارم که منو راهنمایی کند و به همه سوالات من جواب دهد چون همین سوال ها است که زندگی را از این ور به اون می اندازد خوب بریم سر سراغ پرسش ها سوال اول: اول سایتی است که سوالات کنکور علوم انسانی سال 97 در ان باشد شاید بگید چرا می خواهد نگاه کند تو که کلاس نهمی ولی اینجوری نیست چون می خواهم با سوال های کنکور اشنا بشوم سوال دوم: این است که در رشته علوم انسانی ریاضی و علوم است یا نه؟ خودم می دونم هست ولی می خواهم بدونم اسونه یا نه. سوال سوم: رشته علوم انسانی اسونه یا نه این سوال همینجوری پرسیدم. سوال چهارم:برای اینکه در دانشگاه شهر خودم قبول بشم باید چه کاری انجام باید داد. سوال پنجم برای معلمی باید چند سال درس خوند؟سوال ششم برای اماده شدن برای کنکور چند ماه فرصت داریم؟ سوال هفتم: سوال های کنکور علوم انسانی جمعا جند تا است؟ سوال هشتم: همه درس های علوم انسانی حفظیات است؟ سوال نهم: تعداد کل ترم های کل علوم انسانی چند تا است؟ و سوال دهم:ایا شما هم معلمی رو دوست دارید؟ فکر کنم برای این سوال ها یکی از کابران بیان باید معلم باشد تا پاسخ کامل رو بدهد.
چند روز است که خیلی ناراحتم چون چند روز دیگر امتحانات اردیبهشت ماه برگزار میشه جهت امادگی دانش اموزان برای امتحانات خردادماه ولی چند تا دروس است که هنوز درس های ان تموم نشده مثل علوم و مطالعات اجتماعی و عربی و لی با این حال عربی و مطالعات اسونه ولی علوم من نمیدونم که چرا معلم علوم درس هایش رو زود تموم نمی کنه تازه با ریلکس درس رو میده تازشم سه تا فصل علوم رو امتحان نگرفته بعد من چطور همه فصل ها رو مرور کنم خدایا به من کمک کن کسی حال من رو نمی دونه و با این حال هر روز معلم ها امتحان میگیرن برای نمره های مستمر این ها رو می تونستند از اسفند ماه شروع کنن تا ما هم خسته نشیم هر روز که سه تا درس داریم هر سه تا درس رو امتحان میگیرن از شفاهی گرفته تا کتبی برای همین نتونستم دیروز یک پست بزارم ولی اگر من در اینده معلم شدم از اسفند از بجه ها امتحان میگیرم تا در اردیبهشت کمی راحت باشند ولی منم می دونم باید درس ها رو مرور کنیم تا نمره هامون خوب باشه ولی نه تا این حد ادم اصلا نمی تونه نفس بکشه انشا امسال هم نمره های مستمرم خوب باشه و همچنین نمره های کتبی هردرس ولی با این حال می دونم که چند تا از درس ها امتحاناتش رو معلم ها از سایت قلم چی میگیرن انشا الله علوم هم در سایت قلم چی باشه برای من هم دعا کنید. راستی اگر کسی کلاس نهم هست در اصفهان بگه چون من از همه درس ها امتحانات خردادشو دارم تا براش بفرستم بازم ممنون که پست من رو خوندید.
امروز درباره یک پست جدید به نام ویژگی های رفتاری انواع معلم ها در مدرسه خدمت شما امدم. اول برای اینکه سراغ مطلب بریم فقط اینو بگم فقط قصد شوخی با معلم های مدرسه خودم رو دارم وقصد بی احترامی به انها رو ندارم. خوب داشتم می گفتم معلم اولمون فامیلش معینی است از سال اول کلاس هفتم همه بچه ها گفته بودند که این معلم خیلی سخت گیر است ولی خیر اشتباه کردند چون هر کسی که درس هایش رو بخونه باهاش کاری نداره یک روز یکی از بچه های کلاس که خیلی تنبل است داشت در حال صحبت کردن معلم با بغل دستی اش صحبت می کردم معلم بهش گفت بیا اینجا بغل میز اونم رفت یک دقیقه معلم هیچی نگفتم یک دفعه ای میز رو انداخت روی زمین یعنی دوستم سکته قلبی رو داشت می زد بد جور صدا داشت حتی ما هم ترسیده بودیم. بریم سراغ معلم دوم که فامیلش شیخی است معلمی خوبیه همه دانش اموزان ازش راضی هستند هر وقت که می خواهد درس بدهد روی میز می نشیند و درس می دهد اصلا جلوی بچه ها خجالت نمی کشد. و وقتی فوتبالی از تلویزیون پخش میشه در مدرسه با گوشی اش فوتبال رو نگاه می کند.بریم سراغ معلم سوم که فامیلش حسینی است این معلم خیلی تند حرف می زنه یعنی کم کسی پیدا میشه که حرف هایش رو بفهمی باید با ان بسازی و بسوزی و در نمره دادن خیلی عالیه من که ازش راضی هستم.بریم سراغ معلم چهارم که اسمش حسینی است معلم زبان است خیلی معلم خوبیه اما بجه ها دوستش ندارندبریم سراغ معلم پنجم که فامیلش مرادی است این معلم هم خیلی عالیه یعنی یادش میره امتحان بگیره یعنی اگر بگه اون هفته امتحان بگیرم و جلسه بعد برسه به بچه ها میگه امتحان امروز شما داشتید دوستامون هم بهش میگن نخیر امتحان نداریم ولی بعضی از موقع ها ما رو غافل گیر می کنه و امتحان میگیره.بریم سراغ معلم ششم که فامیلش حسینی است یعنی با اینکه معلم جوانی است بچه ها هم می دونن که معلم تازه کار نباید دانش اموزی را به دفتر بفرسته همینجور تو کلاس اذیتش می کنن فکر کنم اونم خیلی دوست داره.بریم سراغ معلم هفتم که فامیلش رضایی است یعنی من عاشق این معلم هستم چون دفتر کلاسی اش رو به دوستانم میده تا دوستام برای خودشون نمره بگذارند وقتی که درس می دهد لا به لای ان شوخی می کند این معلم خیلی عالیه.معلم هشتم که فامیلش قاسمیان است این معلم هم بازنشسته است و زورگی میاد تو کلاس و درس می دهد این معلم هم خیلی عالیهمعلم نهم که فامیلش اصغری است یعنی تو کلاس همه بچه ها خوابشون میبره چون هر وقت می خواهد درس بدهد با کامپیوتر می دهد و معلم خیلی خیلی جدی هم هست. ومعلم اخر که دهم است فامیلش زارعان معلم ورزشمون است یعنی ما رو خیلی ما رو خسته می کند از ورزش از بس با تمرین های مختلف این هم پست امروز اگر خوشتون اومد نظر بگذارید.
موضوع پست امروز من خیلی خسته ام این روز ها است واقعا هم همینه موضوعی است که خیلی من را ناراحت می کند اونم اینه که وقتی معلمی درسی یا امتحانی ازم میگیره یا می پرسه اگه شفاهی باشه همه دانش اموزان میگن این چقدر حفظ می کنه به قول امروزی چقدر این خر خونه یا میگن این برگه ها رو در ابجوش ریخته و قرقره کرده و خورده یعنی شده ابروی من رو در کلاس ببرن یعنی از هر نفر یک نفر جمله میگن یعنی ما که 30 نفر در کلاس هستیم همشون یک جمله حرف می زنن این من رو خیلی ازرده می دهد. ولی اگر کتبی باشد خیلی خوبه چون دانش اموزان نمی توانند درباره من حرف بزنند ولی یه بدی دیگری هم داره بزار داستانش رو برای شما تعریف کنم. یک روز همون روز های اول سال که معلم من رو نمی شناخت به ما گفت که امتحان مطالعات از درس های 1 و 2 و 3 و 4 میگیرد جلسه بعدی امتحان رو در نماز خانه گرفت بعد جلسه بعد که می خواست برگه ها رو تصحیح کنه گفت ساکت باشید و همون وقت گفت که هر کسی تقلب کنه نمره امتحانش صفر است من که خیالم راحت بود چون من درسم را خونده بودم گفتم20 میارم و همه برگه ها رو تصحیح کرد معلم گفت که اول از نمره های 20 به نمره های 10 میام و شروع به خواندن نمره کرد زهرا .20 زینب19 مهسا18 و غیره. من هم داشتم کم کم ناراحت میشدم و تا 10 رسید ولی اسمم رو نگفت همه بچه های کلاس به من خیره شدند معلم به من گفت بیا اینجا رفتم گفت چرا تغلب کردی مگه نمی دونستی نباید تغلب کنی تو که شاگرد درس خون بودی من گفتم که خودم درسم رو خوندم ولی بازم فکر کرد من دروغ میگم بازم خدا رحم کرد بغل دستی ام گفت ازش سوال بپرس همشو بلده و ازم چند تا سوال پرسید سوال1:هویت چیست: هویت عبارتند از و غیره همین سوال ها رو پرسید و بهم نمره داد ولی بازم ناراحتم همون وقت معلم به من گفت که چرا حفط می کنی خلاصه اش رو بگو من هم گفتم که خلاصه نمی تونم و یاد هم نمیگیرم و فقط حفظیاتم خوبه ولی بازم خیلی خسته ام از این روز ها منظور من اینه که حفظیات چیزخوبیه دانش اموزان کلاس می دونن اگر سه صفحه پر از متن رو به من بدهند فردا مثل بلبل براشون مثل متن کتاب میگم یعنی کسی هست که مثل من حفظیاتش خوب باشه؟یا نه؟
واقعا شما هم دقت کرده اید وقی جایی می خواهید بروید اگر زود بروید به موقع به مقصد می رسید ولی وقتی دیر بروید زمین و اسمون دستاشون تو دست همه که ما به مقصد نرسیم واقعا هم همینه این اتفاق برای من افتاد وقتی می خواهم بروم مدرسه همه کار ها سریع پیش میره و به موقع به مدرسه می رسم ولی دیروز صبح یعنی تا می خواستم بروم مدرسه کفش هایم اصلا نبود چند دقیقه صرف پیدا کردن انها بودم بعد کاپشانم رو داشتم پیدا می کردم تازه فهمیدم که کاپشنام در مدرسه جا گذاشتم بعد در راه مدرسه فهمیدم که پوشه کلاسی ام رو جا گذاشتم خوبیش این بود که هنوز نزدیک به خونمون بودم دوباره برگشتم خونه پوشه کلاسی ام رو برداشتم و راه افتادم با صد تا سرعت رسیدم به مدرسه ولی دیدم که در مدرسه بسته است زنگ مدرسه را زدم رفتم در اموزشگاه به ناظم گفتم که این بار اولم است ولی به حرفم گوش نداد و گفت این حرف ها فایده ای نداره باید بری پدر یا مادرت رو بیاری من هم از سر لج همین جور اروم در راه می رفتم و بعد از نیم ساعت به خونه رسیدم پدرم که رفته بود کار به مادرم گفتم که دیر رسیدم و بیا مدرسه و من هم دوباره با مادر به راه افتادیم و رفتیم به مدرسه بعد ناظم نبود معاون پرورشی بود اون من رو می شناخت اگر این بود اجازه می داد برم کلاس بعد تا من رو دید گفت چرا تو اینجایی من بهش گفتم که دیر امدم به مدرسه و اخر گفت برو تو کلاس و بعد تازه رفتم تو کلاس دیدم داره درس میده و از درس عقب بودم ان روز یعنی بدترین روز خودم بود که تا به حال داشته ام دیگه برام تجربه شده بود که نیم ساعت زودتر چیز هایم رو برای مدرسه اماده کنم و دیگه هم تو زندگی این روز برای من یادم نمیره نمیره که نمیره
******ایا شما هم تا به حال در موقعیت من قرار گرفته اید؟؟؟*******
باسلام خدمت همگی چند روز بود نبودم دلیلش این است که داشتم امتحانات مستمر خرداد رو می دادم. خیلی خوشحالم چون امتحانات مستمر خرداد رو به خوبی پشت سر هم گذارندم اما اگر توجه کرده باشید در پست قبلی گفتم که 90 درصد امتحانات از سایت قلم چی است یعنی همه مدرسه می دونستند و می رفتند دانلود می کردند ولی من هیچ وقت این کار رو نکردم چون همه این ها در خرداد با مشکل مواجه می شوند و نمی توانند همه درس ها رو بخونن اتفاقا من هم در کلاس و هم در زنگ های تفریح کتاب تو دستم و همش درس ها رو می خوندم همه بهم می گن چرا اینقدر درس میخونی من هم در جواب ان ها گفتم که هر سر بالایی سرازیری داره اونم هیچ چیز نگفت انشا الله همه درس ها رو نمره خوب بیارم و همچنین امتحانات خرداد ماه رو. راستی من یک دفتر خاطرات دارم که در ان خاطراتم رو می نویسم همه دانش اموزان کلاس می دونند که اخر سال دفتر خاطراتم رو به همه معلم ها می دهم که یه نوشته ای برای من بنویسند و مهم اینکه معلم هایی که دارم رو ازدست می دهم چرا که سال دیگر در دوره متوسطه دوم می روم و معلم ها تغییر می کنند. انشا الله همه معلم ها همیشه موفق باشند راستی یه سوال داشتم ما تا یک شنبه به مدرسه می رویم شما تا چند شنبه می روید؟ممنون که وقتتون رو صرف خوندن مطلب من کردید.
باسلام خدمت همه کاربران بیان موضوع امروز من بهترین روز زندگی من است حالا بگو چرا؟پریروز خیلی غمگین بودم به خاطر زبان چون گفته بود که در کتاب زبان اخرش سه سفحه درباره فعل ها است که باید به گذشته بگویی و همراه با معنی حالا توجه اش اینجاست که کسی بهم نگفت که فردا یک شنبه این روز تعطیل است حالا فکر کنم شما باور نکنید ولی راست میگم ولی شانسم در کانال مدرسمون نوشته بود که فردا مدرسه تعطیل است منم خیلی خوشحال شدم به خاطر زبان چون اون هفته با امادگی خود خدمت معلم می روم راستی یادم رفت که بگم امروز یعنی روز دوشنبه اردو داشتیم ولی من نرفتم چون دوست نداشتم مکان ان هم زیاد بلد نیستم رسانه دیجیتال. نمی دونم چی چی بود خیلی ها گفتن چرا نرفتی و معلم ها هم می گفتند چون شاگرد اول ها و اون هایی که درس هاشون خوب بود می رفتند من هم یکی از انها بود ولی در جواب انها می گفتم که ارزش علوم و دانش زیادتر از این اردوهایی است که رفتند داشتم می گفتم بعد ما تو این سه زنگ زنگ اول که انشا داشتیم یه انشا معلم گفت بنویسید بعد دوستام یعنی اونایی که درس خون نبودند روی میز خوابیده بودند معلم هم خجالت کشیده بود ولی واقعا باید کلاس رو تعطیل می کرد زنگ دوم هم قران داشتم و معلم قران داشت 1 ساعت و ربع حرف می زد و ما فقط کله مون رو به مظورتاکید حرف هایش تکان می دادیم و زنگ سوم که ریاضی داشتیم معلم ریاضی گفت که فیلم ببینیم که فیلم مارمولک رو دیدیم ولی بهتر اردو بود که در کلاس ماندیم و اردو نرفتیم به نظر من بهترین روز زندگی من بود.
باسلام خدمت همگی چند روز بود نبودم دلیلش این است که داشتم امتحانات مستمر خرداد رو می دادم. خیلی خوشحالم چون امتحانات مستمر خرداد رو به خوبی پشت سر هم گذارندم اما اگر توجه کرده باشید در پست قبلی گفتم که 90 درصد امتحانات از سایت قلم چی است یعنی همه مدرسه می دونستند و می رفتند دانلود می کردند ولی من هیچ وقت این کار رو نکردم چون همه این ها در خرداد با مشکل مواجه می شوند و نمی توانند همه درس ها رو بخونن اتفاقا من هم در کلاس و هم در زنگ های تفریح کتاب تو دستم و همش درس ها رو می خوندم همه بهم می گن چرا اینقدر درس میخونی من هم در جواب ان ها گفتم که هر سر بالایی سرازیری داره اونم هیچ چیز نگفت انشا الله همه درس ها رو نمره خوب بیارم و همچنین امتحانات خرداد ماه رو. راستی من یک دفتر خاطرات دارم که در ان خاطراتم رو می نویسم همه دانش اموزان کلاس می دونند که اخر سال دفتر خاطراتم رو به همه معلم ها می دهم که یه نوشته ای برای من بنویسند و مهم اینکه معلم هایی که دارم رو ازدست می دهم چرا که سال دیگر در دوره متوسطه دوم می روم و معلم ها تغییر می کنند. انشا الله همه معلم ها همیشه موفق باشند راستی یه سوال داشتم ما تا یک شنبه به مدرسه می رویم شما تا چند شنبه می روید؟ممنون که وقتتون رو صرف خوندن مطلب من کردید.
باسلام خدمت همه کاربران بیان موضوع امروز من بهترین روز زندگی من است حالا بگو چرا؟پریروز خیلی غمگین بودم به خاطر زبان چون گفته بود که در کتاب زبان اخرش سه سفحه درباره فعل ها است که باید به گذشته بگویی و همراه با معنی حالا توجه اش اینجاست که کسی بهم نگفت که فردا یک شنبه این روز تعطیل است حالا فکر کنم شما باور نکنید ولی راست میگم ولی شانسم در کانال مدرسمون نوشته بود که فردا مدرسه تعطیل است منم خیلی خوشحال شدم به خاطر زبان چون اون هفته با امادگی خود خدمت معلم می روم راستی یادم رفت که بگم امروز یعنی روز دوشنبه اردو داشتیم ولی من نرفتم چون دوست نداشتم مکان ان هم زیاد بلد نیستم رسانه دیجیتال. نمی دونم چی چی بود خیلی ها گفتن چرا نرفتی و معلم ها هم می گفتند چون شاگرد اول ها و اون هایی که درس هاشون خوب بود می رفتند من هم یکی از انها بود ولی در جواب انها می گفتم که ارزش علوم و دانش زیادتر از این اردوهایی است که رفتند داشتم می گفتم بعد ما تو این سه زنگ زنگ اول که انشا داشتیم یه انشا معلم گفت بنویسید بعد دوستام یعنی اونایی که درس خون نبودند روی میز خوابیده بودند معلم هم خجالت کشیده بود ولی واقعا باید کلاس رو تعطیل می کرد زنگ دوم هم قران داشتم و معلم قران داشت 1 ساعت و ربع حرف می زد و ما فقط کله مون رو به مظورتاکید حرف هایش تکان می دادیم و زنگ سوم که ریاضی داشتیم معلم ریاضی گفت که فیلم ببینیم که فیلم مارمولک رو دیدیم ولی بهتر اردو بود که در کلاس ماندیم و اردو نرفتیم به نظر من بهترین روز زندگی من بود.
ولادت با سعادت منجی عالم بشریت
بر عموم شیعیان و منتظران مبارک باد.
نگاهی به زندگینامه امام زمان، حضرت مهدی (ع)
نام: محمد بن الحسن
کنیه: ابوالقاسم
امام زمان حضرت مهدی (عج) هم نام و هم کنیه حضرت پیامبر اکرم(ص) است. در روایات آمده است که شایسته نیست آن حضرت را با نام و کنیه، اسم ببرند تا آن گاه که خداوند به ظهورش زمین را مزیّن و دولتش را ظاهر گرداند.
القاب امام زمان حضرت مهدی (عج)
مهدی، خاتم، منتظر، حجت، صاحب الامر، صاحب امان، قائم و خلف صالح.
شیعیان در دوران غیبت صغری ایشان را «ناحیه مقدسه» لقب داده بودند. در برخی منابع بیش از ۱۸۰ لقب برای امام زمان(ع) بیان شده است.
حتما شما هم می دانید وقتی می خواهید وارد یک رشته ای شوید سوالاتی برای شما هم پیش می اید منم به کسی نیاز دارم که منو راهنمایی کند و به همه سوالات من جواب دهد چون همین سوال ها است که زندگی را از این ور به اون می اندازد خوب بریم سر سراغ پرسش ها سوال اول: اول سایتی است که سوالات کنکور علوم انسانی سال 97 در ان باشد شاید بگید چرا می خواهد نگاه کند تو که کلاس نهمی ولی اینجوری نیست چون می خواهم با سوال های کنکور اشنا بشوم سوال دوم: این است که در رشته علوم انسانی ریاضی و علوم است یا نه؟ خودم می دونم هست ولی می خواهم بدونم اسونه یا نه. سوال سوم: رشته علوم انسانی اسونه یا نه این سوال همینجوری پرسیدم. سوال چهارم:برای اینکه در دانشگاه شهر خودم قبول بشم باید چه کاری انجام باید داد. سوال پنجم برای معلمی باید چند سال درس خوند؟سوال ششم برای اماده شدن برای کنکور چند ماه فرصت داریم؟ سوال هفتم: سوال های کنکور علوم انسانی جمعا جند تا است؟ سوال هشتم: همه درس های علوم انسانی حفظیات است؟ سوال نهم: تعداد کل ترم های کل علوم انسانی چند تا است؟ و سوال دهم:ایا شما هم معلمی رو دوست دارید؟ فکر کنم برای این سوال ها یکی از کابران بیان باید معلم باشد تا پاسخ کامل رو بدهد.
چند روز است که خیلی ناراحتم چون چند روز دیگر امتحانات اردیبهشت ماه برگزار میشه جهت امادگی دانش اموزان برای امتحانات خردادماه ولی چند تا دروس است که هنوز درس های ان تموم نشده مثل علوم و مطالعات اجتماعی و عربی و لی با این حال عربی و مطالعات اسونه ولی علوم من نمیدونم که چرا معلم علوم درس هایش رو زود تموم نمی کنه تازه با ریلکس درس رو میده تازشم سه تا فصل علوم رو امتحان نگرفته بعد من چطور همه فصل ها رو مرور کنم خدایا به من کمک کن کسی حال من رو نمی دونه و با این حال هر روز معلم ها امتحان میگیرن برای نمره های مستمر این ها رو می تونستند از اسفند ماه شروع کنن تا ما هم خسته نشیم هر روز که سه تا درس داریم هر سه تا درس رو امتحان میگیرن از شفاهی گرفته تا کتبی برای همین نتونستم دیروز یک پست بزارم ولی اگر من در اینده معلم شدم از اسفند از بجه ها امتحان میگیرم تا در اردیبهشت کمی راحت باشند ولی منم می دونم باید درس ها رو مرور کنیم تا نمره هامون خوب باشه ولی نه تا این حد ادم اصلا نمی تونه نفس بکشه انشا امسال هم نمره های مستمرم خوب باشه و همچنین نمره های کتبی هردرس ولی با این حال می دونم که چند تا از درس ها امتحاناتش رو معلم ها از سایت قلم چی میگیرن انشا الله علوم هم در سایت قلم چی باشه برای من هم دعا کنید. راستی اگر کسی کلاس نهم هست در اصفهان بگه چون من از همه درس ها امتحانات خردادشو دارم تا براش بفرستم بازم ممنون که پست من رو خوندید.
امروز درباره یک پست جدید به نام ویژگی های رفتاری انواع معلم ها در مدرسه خدمت شما امدم. اول برای اینکه سراغ مطلب بریم فقط اینو بگم فقط قصد شوخی با معلم های مدرسه خودم رو دارم وقصد بی احترامی به انها رو ندارم. خوب داشتم می گفتم معلم اولمون فامیلش معینی است از سال اول کلاس هفتم همه بچه ها گفته بودند که این معلم خیلی سخت گیر است ولی خیر اشتباه کردند چون هر کسی که درس هایش رو بخونه باهاش کاری نداره یک روز یکی از بچه های کلاس که خیلی تنبل است داشت در حال صحبت کردن معلم با بغل دستی اش صحبت می کردم معلم بهش گفت بیا اینجا بغل میز اونم رفت یک دقیقه معلم هیچی نگفتم یک دفعه ای میز رو انداخت روی زمین یعنی دوستم سکته قلبی رو داشت می زد بد جور صدا داشت حتی ما هم ترسیده بودیم. بریم سراغ معلم دوم که فامیلش شیخی است معلمی خوبیه همه دانش اموزان ازش راضی هستند هر وقت که می خواهد درس بدهد روی میز می نشیند و درس می دهد اصلا جلوی بچه ها خجالت نمی کشد. و وقتی فوتبالی از تلویزیون پخش میشه در مدرسه با گوشی اش فوتبال رو نگاه می کند.بریم سراغ معلم سوم که فامیلش حسینی است این معلم خیلی تند حرف می زنه یعنی کم کسی پیدا میشه که حرف هایش رو بفهمی باید با ان بسازی و بسوزی و در نمره دادن خیلی عالیه من که ازش راضی هستم.بریم سراغ معلم چهارم که اسمش حسینی است معلم زبان است خیلی معلم خوبیه اما بجه ها دوستش ندارندبریم سراغ معلم پنجم که فامیلش مرادی است این معلم هم خیلی عالیه یعنی یادش میره امتحان بگیره یعنی اگر بگه اون هفته امتحان بگیرم و جلسه بعد برسه به بچه ها میگه امتحان امروز شما داشتید دوستامون هم بهش میگن نخیر امتحان نداریم ولی بعضی از موقع ها ما رو غافل گیر می کنه و امتحان میگیره.بریم سراغ معلم ششم که فامیلش حسینی است یعنی با اینکه معلم جوانی است بچه ها هم می دونن که معلم تازه کار نباید دانش اموزی را به دفتر بفرسته همینجور تو کلاس اذیتش می کنن فکر کنم اونم خیلی دوست داره.بریم سراغ معلم هفتم که فامیلش رضایی است یعنی من عاشق این معلم هستم چون دفتر کلاسی اش رو به دوستانم میده تا دوستام برای خودشون نمره بگذارند وقتی که درس می دهد لا به لای ان شوخی می کند این معلم خیلی عالیه.معلم هشتم که فامیلش قاسمیان است این معلم هم بازنشسته است و زورگی میاد تو کلاس و درس می دهد این معلم هم خیلی عالیهمعلم نهم که فامیلش اصغری است یعنی تو کلاس همه بچه ها خوابشون میبره چون هر وقت می خواهد درس بدهد با کامپیوتر می دهد و معلم خیلی خیلی جدی هم هست. ومعلم اخر که دهم است فامیلش زارعان معلم ورزشمون است یعنی ما رو خیلی ما رو خسته می کند از ورزش از بس با تمرین های مختلف این هم پست امروز اگر خوشتون اومد نظر بگذارید.
موضوع پست امروز من خیلی خسته ام این روز ها است واقعا هم همینه موضوعی است که خیلی من را ناراحت می کند اونم اینه که وقتی معلمی درسی یا امتحانی ازم میگیره یا می پرسه اگه شفاهی باشه همه دانش اموزان میگن این چقدر حفظ می کنه به قول امروزی چقدر این خر خونه یا میگن این برگه ها رو در ابجوش ریخته و قرقره کرده و خورده یعنی شده ابروی من رو در کلاس ببرن یعنی از هر نفر یک نفر جمله میگن یعنی ما که 30 نفر در کلاس هستیم همشون یک جمله حرف می زنن این من رو خیلی ازرده می دهد. ولی اگر کتبی باشد خیلی خوبه چون دانش اموزان نمی توانند درباره من حرف بزنند ولی یه بدی دیگری هم داره بزار داستانش رو برای شما تعریف کنم. یک روز همون روز های اول سال که معلم من رو نمی شناخت به ما گفت که امتحان مطالعات از درس های 1 و 2 و 3 و 4 میگیرد جلسه بعدی امتحان رو در نماز خانه گرفت بعد جلسه بعد که می خواست برگه ها رو تصحیح کنه گفت ساکت باشید و همون وقت گفت که هر کسی تقلب کنه نمره امتحانش صفر است من که خیالم راحت بود چون من درسم را خونده بودم گفتم20 میارم و همه برگه ها رو تصحیح کرد معلم گفت که اول از نمره های 20 به نمره های 10 میام و شروع به خواندن نمره کرد زهرا .20 زینب19 مهسا18 و غیره. من هم داشتم کم کم ناراحت میشدم و تا 10 رسید ولی اسمم رو نگفت همه بچه های کلاس به من خیره شدند معلم به من گفت بیا اینجا رفتم گفت چرا تغلب کردی مگه نمی دونستی نباید تغلب کنی تو که شاگرد درس خون بودی من گفتم که خودم درسم رو خوندم ولی بازم فکر کرد من دروغ میگم بازم خدا رحم کرد بغل دستی ام گفت ازش سوال بپرس همشو بلده و ازم چند تا سوال پرسید سوال1:هویت چیست: هویت عبارتند از و غیره همین سوال ها رو پرسید و بهم نمره داد ولی بازم ناراحتم همون وقت معلم به من گفت که چرا حفط می کنی خلاصه اش رو بگو من هم گفتم که خلاصه نمی تونم و یاد هم نمیگیرم و فقط حفظیاتم خوبه ولی بازم خیلی خسته ام از این روز ها منظور من اینه که حفظیات چیزخوبیه دانش اموزان کلاس می دونن اگر سه صفحه پر از متن رو به من بدهند فردا مثل بلبل براشون مثل متن کتاب میگم یعنی کسی هست که مثل من حفظیاتش خوب باشه؟یا نه؟
باسلام دیروز در یکی از وبلاگ های بیان به نام وبلاگ همین جوری رفتم که یک چالشی گذاشته بود و من هم در این چالش شرکت کردم. چالش این سایت به صورت سوالی است که باید این سوال ها رو جواب داد سوال ها به شرح زیر است:
1-وقتی سوالی بپرسین چی خوشحالتون میکنه؟ وفتی سوالی بپرسم یک چیز من رو خوشحال می کنم اونم این است که جواب سوال من رو کامل بدهد و برای من روشن و مفهوم باشد. اگر در میان جمعی مثلا در کلاس بودم در حین جواب در پاسخ من کسی حرف نزند اینجوری خیلی خوشحال می شوم.
2-وقتی خبر خوبی میشنوین یا اتفاق خوبی براتون میفته دلتون میخاد اولین نفر به کی بگین؟ در درجه اول به پدر و مادرم که برام خیلی زحمت کشیده اند و در درجه دوم به کاربران بیان و دوست هایم .همین الان خنده ام گرفتم دلیش این است که به یاد برنامه کودک شو افتادم که از بچه ها همین سوالات رو می پرسند.
3-چه چیزی بیشتر از همه ناراحتتون میکنه؟ از بعضی ها که در پشت من غیبت و دروغ و ناسزایی می کنند و همچین بعضی ها که بد قولی می کنند یا وقتی که یکی از اقوام و دوستان صمیمی از دنیا بروند و فوت کنند. و یکی دیگر هم تمام شدن اینترنت که این هم موضوع مهمی است خیلی من را ناراحت می کند.
باسلام خدمت همه کاربران بیان موضوع امروز من بهترین روز زندگی من است حالا بگو چرا؟پریروز خیلی غمگین بودم به خاطر زبان چون گفته بود که در کتاب زبان اخرش سه سفحه درباره فعل ها است که باید به گذشته بگویی و همراه با معنی حالا توجه اش اینجاست که کسی بهم نگفت که فردا یک شنبه این روز تعطیل است حالا فکر کنم شما باور نکنید ولی راست میگم ولی شانسم در کانال مدرسمون نوشته بود که فردا مدرسه تعطیل است منم خیلی خوشحال شدم به خاطر زبان چون اون هفته با امادگی خود خدمت معلم می روم راستی یادم رفت که بگم امروز یعنی روز دوشنبه اردو داشتیم ولی من نرفتم چون دوست نداشتم مکان ان هم زیاد بلد نیستم رسانه دیجیتال. نمی دونم چی چی بود خیلی ها گفتن چرا نرفتی و معلم ها هم می گفتند چون شاگرد اول ها و اون هایی که درس هاشون خوب بود می رفتند من هم یکی از انها بود ولی در جواب انها می گفتم که ارزش علوم و دانش زیادتر از این اردوهایی است که رفتند داشتم می گفتم بعد ما تو این سه زنگ زنگ اول که انشا داشتیم یه انشا معلم گفت بنویسید بعد دوستام یعنی اونایی که درس خون نبودند روی میز خوابیده بودند معلم هم خجالت کشیده بود ولی واقعا باید کلاس رو تعطیل می کرد زنگ دوم هم قران داشتم و معلم قران داشت 1 ساعت و ربع حرف می زد و ما فقط کله مون رو به مظورتاکید حرف هایش تکان می دادیم و زنگ سوم که ریاضی داشتیم معلم ریاضی گفت که فیلم ببینیم که فیلم مارمولک رو دیدیم ولی بهتر اردو بود که در کلاس ماندیم و اردو نرفتیم به نظر من بهترین روز زندگی من بود.
ولادت با سعادت منجی عالم بشریت
بر عموم شیعیان و منتظران مبارک باد.
نگاهی به زندگینامه امام زمان، حضرت مهدی (ع)
نام: محمد بن الحسن
کنیه: ابوالقاسم
امام زمان حضرت مهدی (عج) هم نام و هم کنیه حضرت پیامبر اکرم(ص) است. در روایات آمده است که شایسته نیست آن حضرت را با نام و کنیه، اسم ببرند تا آن گاه که خداوند به ظهورش زمین را مزیّن و دولتش را ظاهر گرداند.
القاب امام زمان حضرت مهدی (عج)
مهدی، خاتم، منتظر، حجت، صاحب الامر، صاحب امان، قائم و خلف صالح.
شیعیان در دوران غیبت صغری ایشان را «ناحیه مقدسه» لقب داده بودند. در برخی منابع بیش از ۱۸۰ لقب برای امام زمان(ع) بیان شده است.
حتما شما هم می دانید وقتی می خواهید وارد یک رشته ای شوید سوالاتی برای شما هم پیش می اید منم به کسی نیاز دارم که منو راهنمایی کند و به همه سوالات من جواب دهد چون همین سوال ها است که زندگی را از این ور به اون می اندازد خوب بریم سر سراغ پرسش ها سوال اول: اول سایتی است که سوالات کنکور علوم انسانی سال 97 در ان باشد شاید بگید چرا می خواهد نگاه کند تو که کلاس نهمی ولی اینجوری نیست چون می خواهم با سوال های کنکور اشنا بشوم سوال دوم: این است که در رشته علوم انسانی ریاضی و علوم است یا نه؟ خودم می دونم هست ولی می خواهم بدونم اسونه یا نه. سوال سوم: رشته علوم انسانی اسونه یا نه این سوال همینجوری پرسیدم. سوال چهارم:برای اینکه در دانشگاه شهر خودم قبول بشم باید چه کاری انجام باید داد. سوال پنجم برای معلمی باید چند سال درس خوند؟سوال ششم برای اماده شدن برای کنکور چند ماه فرصت داریم؟ سوال هفتم: سوال های کنکور علوم انسانی جمعا چند تا است؟ سوال هشتم: همه درس های علوم انسانی حفظیات است؟ سوال نهم: تعداد کل ترم های کل علوم انسانی چند تا است؟ و سوال دهم:ایا شما هم معلمی رو دوست دارید؟ فکر کنم برای این سوال ها یکی از کابران بیان باید معلم باشد تا پاسخ کامل رو بدهد.
باسلام دیروز در یکی از وبلاگ های بیان به نام وبلاگ همین جوری رفتم که یک چالشی گذاشته بود و من هم در این چالش شرکت کردم. چالش این سایت به صورت سوالی است که باید این سوال ها رو جواب داد سوال ها به شرح زیر است:
1-وقتی سوالی بپرسین چی خوشحالتون میکنه؟ وقتی سوالی بپرسم یک چیز من رو خوشحال می کنم اونم این است که جواب سوال من رو کامل بدهد و برای من روشن و مفهوم باشد. اگر در میان جمعی مثلا در کلاس بودم در حین جواب در پاسخ من کسی حرف نزند اینجوری خیلی خوشحال می شوم.
2-وقتی خبر خوبی میشنوین یا اتفاق خوبی براتون میفته دلتون میخاد اولین نفر به کی بگین؟ در درجه اول به پدر و مادرم که برام خیلی زحمت کشیده اند و در درجه دوم به کاربران بیان و دوست هایم .همین الان خنده ام گرفتم دلیش این است که به یاد برنامه کودک شو افتادم که از بچه ها همین سوالات رو می پرسند.
3-چه چیزی بیشتر از همه ناراحتتون میکنه؟ از بعضی ها که در پشت من غیبت و دروغ و ناسزایی می کنند و همچین بعضی ها که بد قولی می کنند یا وقتی که یکی از اقوام و دوستان صمیمی از دنیا بروند و فوت کنند. و یکی دیگر هم تمام شدن اینترنت که این هم موضوع مهمی است خیلی من را ناراحت می کند.
باسلام خدمت همه کاربران بیان خوب من تا حالا دو امتحان رو پیش سر گذاشتم یکی امتحان قران و دیگری که خیلی مهمتره امتحان ریاضی امتحان قران رو که خیلی خوب دادم و کلا 10نمره داشت و 10 نمره دیگر خواندن ایه های قران بود که باید با تلفظ صحیح کلمات و همچنین با صوت خواندن بود و امتحان دوم که ریاضی بودخیلی عالی بودم چون 70 درصد از سوال ها از از سال 96 ویژه غایبین موجه بود و من اتفاقا این سوال ها رو کار کرده بودم و همشون رو درست انجام دادم انشا الله امتحان بعدی که هدیه است و بعد از ان علوم رو خیلی خوب بیاورم مطلب دیگری که خواستم بگویم این است که اگر موافق باشید من در اخر امتحانات چالشی بگذارم در مورد عکس کارنامه هاتون رو بزارید. و نکته دیگر این است که برای امتحانات خوب درس بخونیم اگر نخونیم همین جوری نمره که بدست نمی اوریم به قول یک جمله که می گوید: سلامتی استادی که سر جلسه امتحان دید برگم سفیده . اومد در گوشم گفت: نگران چی هستی؟ اسمتو بنویس بقیش با من! ولی حیف بیدار شدم بقیه خوابمو ندیدم.) به این نکته می رسیم که از سر غفلت که درس نخونیم نمره مون خوب نمی شود به قول معلمون که می گوید سر جلسه امتحان منتظر نباش که امداد غیبی بیاید و بعضی ها رو در امتحانات دیدم که اونایی که درسشون خیلی خوب نیست همون یک ربع اول برگه شون رو تحویل می دهند به نظرم باید بیشتر بنشینند تا فکر کنند و به سوال مورد نظرشون برسند. یک نکته دیگر که باقی مانده در بعضی از وبلاگ ها دیدم که مسابقه ای گذاسته بوند با نام چقدر من رو می شناسی واقعا این مسابقه جالبه برای همین منم این مسابقه رو ایجاد کردم شما هم می توانید شرکت کنید و امتیازتون رو بگید این هم لینکش:https://grandedesafio.com/quiz/10354170.
دیروز خیلی استرس رفتن به مدرسه را داشتم.بالاخره برای صبح روز مدرسه به سختی خوابیدم.خیلی خواب مدرسه رو می دیدم.صبح زود ساعت 5:30 بیدار شدم.نماز صبح خودم رو خوندم.صبحانه ام رو میل کردم.دندان هایم رو مسواک زدم.لباس های مدرسه ام رو پوشیدم و همچنین لوازم التحریرم رو در کیف گذاشتم.برای اینکه بدون استرس به مدرسه بروم در خانه دوستم رفتم.زنگ انها رو زدم.بعد از چند دقیقه در را باز کرد و به سمت مدرسه حرکت کردیم.بعد از یک ربع به مدرسه رسیدیم.دانش اموزان زیادی در دبیرستان بودند.من با دوستم در یک گوشه از حیاط مدرسه نشستیم.حیاط مدرسه خیلی خیلی بزرگ هست.یعنی زمان رفتن به دستشویی و رفتن به کلاس حدود یک ربع طول می کشد.یکی یکی همکلاسی های قبلی راهنمایی رو می دیدم ولی نصف ان ها یا به رشته علوم تجربی رفته بودند یا به رشته ریاضی فیزیک رفته بودند.بعد از چند دقیقه زنگ مدرسه خورد.اصلا صف مدرسه رو بلد نبودیم به سختی صف مدرسه رو پیدا کردیم.معاون مدرسه به اندازه یک ربع داشت قوانین مدرسه رو می گفت.بعدبه کلاس مورد نظر دهم علوم انسانی رفتیم.در کلاس من فقط پنج نفر رو که همان دوست هایم بودند می شناختم.زنگ اول ناظم یکی یکی دانش اموزان رو صدا میزد تا کتاب هایشان رو تحویل بگیرند.زنگ اول درس تاریخ داشتیم معلمش خیلی مهربان بود.زنگ تفریح خورد و بعد از 5 دقیقه دوباره به کلاس رفتیم.زنگ دوم درس جامعه شناسی داشتیم و معلمش خیلی مهربان بود.زنگ سوم نگارش داشتیم و معلمش خیلی جدی بود.در اخر زنگ رفتن به خانه خورد و به خانه برگشتم.یعنی پر استرس ترین روز در عمرم همین روز بود.شما روز اول مهر رو چگونه گذراندید؟؟؟
پی نوشت:من در فصل مدرسه زیاد پست نمی گذارم ولی حتما در یک هفته یک پست منتشر می کنم.بیشتر میخوام از وبلاگم فاصله بگیرم و تمرکزم رو روی درس خواندن بگذارم.بازم از تمام کسانی که پست های وبلاگ من رو می خوانند خیلی تشکر می کنم.
امروز برای تمیز کردن کمد کتاب هایم و همچنین اتاقم خیلی خسته شدم.بیشتر خستگی هایم مربوط به تمیز کردن و بیرون اوردن کتاب ها و مجلات و کاغذ و. بود.وقتی که داشتم به کاغذ ها نگاه می کردم و ان ها رو مرتب می کردم دوباره یاد معلم هایم افتادم که چقدر مهربون بودند و همچنین به نمره های عالیم نگاه می کردم و می گفتم چقدر برای این نمره ها تلاش کردم و در اخر هم نتیجه شون رو دیدم.انشا الله که امسال هم معلم ها مهربان باشند.من یک عادتی که دارم دوست دارم تمام کتاب های درسی سال قبل رو نگه دارم.چون برای سال اینده شاید یک کلمه یا یک نکته ای برای من مفید باشد.
دیروز به دبیرستان جدیدم برای تحویل گرفتن کتاب ها زنگ زدم ان ها گفتند که در روز اول مهر در کلاس کتاب ها رو به دانش اموزان تحویل می دهند ولی من اینجوری دوست ندارم چون روز اول مهر کیف ها خالی از کتاب هست.
امروز تمام لوازم التحریرم را خرید کردم و چقدر این مغازه لوازم التحریر شلوغ بود یعنی من یک ساعت و نیم داخل مغازه لوازم التحریر بودم.قیمت لوازم التحریر خیلی بالا رفته است.
در این سه ماه که بعضی وقت ها دوستان همکلاسی ام در دبیرستان متوسطه اول رو می دیدم و هر کدوم در یک رشته ی تحصیلی مثلا علوم تجربی یا ریاضی فیزیک یا علوم انسانی و رفته بودند خیلی خوشحال شدم.ولی بعضی از همکلاسی هایم رو ندیدم شاید به یک شهر دیگر رفته اند و شایدانشاالله هر کجای ایران که هستند موفق باشند.
تابستان امسال برای من تابستان خوب و معمولی بود.راستی تابستان خودتان را چگونه گذراندید؟
اگر همین اول کار به شما بگویم معرفی کتاب که قرار است امروز با ان اشنا شویم 290 سال پیش نوشته شده چه واکنشی نشان می دهید؟شاید بگویید کی حال دارد همچنین کتابی بخواند؟ما حرف مادربزرگ و پدربزرگمان را هم گاهی متوجه نمی شویم چه برسد به ادم های 300 سال قبل! اما مطمئنم وقتی بگویم این کتاب به مسافرت ان هم از نوع عجیب و غریبش مربوط است حتما شما هم هوس خواندنش را می کنید.هنوز هم نتوانستید حدس بزنید این بار چه کتابی را در نظر دارم؟خب زیاد به خودتان فشار نیاورید چون حال و حوصله تان را برای خواندنش نیاز دارید.کتاب این دفعه مان ((سفرهای گالیور)) است.
شاید خیلی از شما فیلم یا انیمیشنی از این کتاب دیده باشید،یک قطعه موسیقی درباره اش شنیده باشید،به تماشای نمایشی با این نام رفته باشید،کمیک استریپی از ان به چشمتان خورده باشد،عروسک ها و مجسمه هایش را خریده باشید،سریال های تلویزیونی کمدی اش را دیده باشید و خیلی چیزهای دیگر.اخر می دانید این کتاب نه تنها در زمان خودش که حتی همین حالا هم ان قدر معروف است که هر نوع محصولی که فکرش را بکنید درباره ی ان ساخته اند.می خواهید بدانید چرا این داستان این قدر معروف شده است؟
جاناتان سوییفت نویسنده ی این کتاب با اینکه در جنگ های ایرند شرکت کرده بود و مسئولیت های ی و مذهبی هم داشت.علت ان را می توان نوشتن یک داستان خیالی دانست که به زمان و مکان محدود نمی شود.یعنی ادم ها در هر دوره ی زمانی و در هر کشوری می توانند خیالشان را به کار بیندازند و همراه گالیور به سرزمین های عجیب و غریب سفر کنند.گالیور شخصیت اصلی این کتاب ناخدایی بود که در طول داستان به خاطر مشکلاتی که برایش پیش می امد مجبور می شد به جزیره ای پناه ببرد.مثلا کشتی اش می شکست و او راهی نداشت جز اینکه خودش را به نزدیک ترین خشکی برساند.
برای همین هم در طول داستان به چهار جزیره ی عجیب و غریب رفت و شرح ماجراهایی را که برایش اتفاق افتاده بود نوشت.دفعه ی اول بعد از شکستن کشتی اش توسط امواج به جزیره ای برده شد به نام ((سرزمین لی لی پوت ها.)) محل زندگی ادم کوچولوهایی که اندازه ی انگشتش بودند و در دو سرزمین همسایه مدام با هم سر شکستن تخم مرغ از بالا یا از پایین دعوا می کردند.
دفعه ی دوم باز هم کشتی اش شکست و این بار به سرزمینی به نام ((براب دینگ نگ)) رفت که برعکس قبلی بود.یعنی این بار گالیور یک کوتوله به حساب می امد.چون ساکنان ان جزیره حسابی غول پیکر بودند و او را توی یک قوطی کوچک نگه می داشتند.سومین بار جزیره ای عجیب در اسمان دید و ساکنین جزیره او را بالا کشیدند.ان ها به شدت درگیر علم بودند و دلشان می خواست از هر چیز ساده و پیش پا افتاده ای استفاده ی علمی کنند.
اسم این جزیره ((لاپوتا)) بود.چهارمین بار هم به سرزمینی رفت که اسمش ((هوئی هنم)) بود.جایی که اسب هایش از ادم ها باهوش تر بودند و بر انسان ها حکومت می کردند.اگر شما به جای گالیور بودید این جزیره ها را ترک می کردید یا در یکی از ان ها می ماندید؟اصلا کدام یکی از بیشتر دوست دارید؟جزیره ی لیلی پوت ها یا یک جزیره ی علمی که از خیار هم نور تولید می کنند؟
شاید شما هم به اطلاعات بیشتری نیاز دارید.پس بهتر است زودتر کتاب سفرهای گالیور را بخوانید تا راحت تر بتوانید تصمیم بگیرید که اگر یک روز وسط دریا بودید و کشتی تان شکست کدام جزیره را برای ست انتخاب کنید.
أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ
ایا خدا برای بنده اش کافی نیست؟(زمر/۳۶)
وقتی اولین ستاره در اسمان روشن می شود،من به تو فکر می کنم.
وقتی اولین برگ روی شاخه ی درخت سبز می شود،من به تو فکر می کنم.
وقتی اولین قطره ی باران روی خاک می افتد،من به تو فکر می کنم.
وقتی اولین صفحه دفترم را باز می کنم،به تو فکر می کنم.
اولین ستاره،اولین برگ،اولین قطره باران،اولین صفحه دفترم.مرا به یاد تو می اندازد.
روی صفحه اول همه ی دفترهایم نوشته ام:(( به نام خداوند بخشنده ی مهربان.))
مردمانی که در دل کوه ها و دشت ها به دنبال مراتع برای دام هایشان در حرکت اند،انسان های چادر نشینی که به انچه برایشان مقدر شده قانع اند و به دور از هیاهوی شهر و شهرنشینان زندگی می کنند،انسان هایی که از سپیده ی صبح تا شب ارام و قرار ندارند و دائما در حال تلاش و تولیدند.کوچ نشینی نوعی زندگی است که در ان انسان ها از راه پرورش حیوانات و با بهره مندی از فراورده های کشاورزی زندگی می کنند.ان ها در طول یک سال،دو یا چند بار محل ست خودشان را جابه جا می کنند.ناحیه ای را که کوچ نشینان جابه جا می شوند به کوچ عمودی و افقی تقسیم می کنند.بیشتر کوچ نشینان ها در ایران به صورت عمودی است،بین دشت ها،کوهپایه ها و کوهستان ها.غالب دام ها نیز بز و گوسفندند.اما در کوچ افقی دام اصلی شتر است و کوچ نشینان به همراه دام خود در پهنه ی صحرا دنبال مراتع غنی می گردند.
کوچ نشینان را می توان از نظر چگونگی کوچ و ستشان به دو گروه تقسیم کرد،1- بدون ست پایدار:کوچ نشینانی که فقط بین مناطق سردسیر و گرمسیر در حرکت و کوچ هستند،ستگاه دائمی ندارند،در تمام فصل در چادر زندگی می کنند و شغل اصلی ان ها گله داری است.2 -نیمه کوچ نشینان:شیوه ی زندگی ییلافی و قشلاقی دارند.زمستان ها در خانه ی روستایی زندگی می کنند و در تابستان ها به همراه دام به مناطق کوهستانی می روند و در چادرها زندگی می کنند.
عشایر در سراسر ایران پراکنده اند اما با توجه به بزرگ بودن ایلات،بعضی از ان ها نام اشناترند.از میان ان ها به عشایر شاهسون و قشقایی اشاره می کنم.
ایل قشقایی: از ایلات مهم ترک زبان است.مرکز اصلی این ایل فارس است.شغل ان ها دام داری و کشاورزی است.مسکن انان چادرهای سیاه رنگی از موی بز است و به شکل مستطیل درست می کنند که به ان بوهون می گویند.لباس ن ایل کلاهچه مخملی است و روی ان لچک سه گوش می بندند و همین طور پیراهن بلندی که تا روی پا می اید و نیم تنه ای از جنس مخمل روی ان می پوشند.لباس مردان از کلاه نمدی،پیراهن گشاد،و شلوار و عبای سفید رنگ پشمی است که در زمستان می پوشند.
ایل شاهسون: قلمرو این ایل در استان اردبیل،کناره های رود ارس،زنجان و ساوه قرار دارد. و به زبان اذری صحبت می کنند.مسکن اصلی شاهسون ها به نام الاچیق معروف است که چادرهایی به شکل نیم دایره اند.لباس مردان ایل از کت و شلوار،پیراهن،کلاه پشمی یا لبه دار تشکیل شده و لباس ن شامل پیراهنی بلند با جلیقه ای بی استین،و روی سری و دستمالی است که بر دهان می بندند.ان ها از راه کشاورزی و دامداری و تولید صنایع دستی امرار معاش می کنند.
خداوند به ما نعمت های زیادی داده است.دو تا از این نعمت ها پدر و مادر هستند.من پدر و مادر خودم را خیلی دوست دارم و هر صبح و شب برای سلامتی انها دعا می کنم و از خدا می خواهم به من کمک کند تا برای انان فرزند خوبی باشم و وظایف خودم را به خوبی انجام دهم.پدر و مادر مثل خورشید و ماه هستند که روز و شب ما را روشن می کنند.
روزی که ما به دنیا امدیم،یک طفل بودیم،نه می توانستیم غذا بخوریم،نه می توانستیم از خودمان دفاع کنیم،حتی یک مورچه و مگس هم زورش به ما می رسید.با ذره ای سرما،ممکن بود یخ بزنیم،با کمی گرما ممکن بود بپزیم.با یک مریضی،جان به جان افرین تسلیم کنیم.حتی ممکن بود خوراک موش و گربه و سگ همسایه بشویم،اما این اتفاق ها نیفتاد و ما بزرگ شدیم.
راه رفتن،بلد نبودیم تا می خواستیم بلند شویم،زود به زمین می افتادیم.حرف زدن بلد نبویم،خیلی بی ربط حرف می زدیم،کلمه ها را نمی توانستیم درست بر زبان بیاوریم و خیلی چیزهای دیگر که خودتان بهتر از من می دانید.
چه کسی ما را از خطرات نجات داد؟چه کسی راه رفتن را به ما یاد داد؟چه کسی حرف زدن،را به ما اموخت؟در اینجاست که به یاد این شعر می افتم:
گویند مرا چو زاد مادر | به دهن گرفتن اموخت
شب ها بر گاهواره ی من | تا صبح نشست و خفتن اموخت
لبخند نهاد بر لب من | بر غنچه ی گل ، شگفتن اموخت
یک حرف و دو حرف ، بر زبانم | الفاظ نهاد و گفتن اموخت
دستم بگرفت و پا به پا برد | تا شیوه ی راه رفتن اموخت
پس هستی من ، ز هستی اوست | تا هستم و هست ، دارمش دوست
من فکر می کنم همان طور که پدر و مادر در وقتی که ما ناتوان بوده ایم،به ما کمک کرده اند،ما نیز باید در وقت ناتوانی،عصای دستشان شویم و دست انها را بگیریم.پدر و مادر برای ما دو نعمت خداوندی هستند و ما باید قدر انها را بدانیم.اگر ما قدر پدر و مادر خود را ندانیم بعدا که خودمان صاحب فرزند شویم،بچه های ما هم قدر ما را نخواهند دانست.
چند روزی هست که یکی از دوستان بیانی به نام وبلاگ هاتف،پستی منتشر کرده است که برای 16 شهریور که روز وبلاگ نویس هست،شما بیانی ها پستی از وبلاگ خود را به این مساله اختصاص بدهید.اقای هاتف هم یک حرکتی انجام می دهد و به رسم یادگار هم هدایایی تقدیم می کند. من هم از اقای هاتف تشکر می کنم که این پست چالش رو راه انداخته است.شما هم اگر دوست دارید در این چالش سهیم باشید،این پست را تا اخر بخونید تا نحوه شرکت در این چالش رو هم به شما بگویم.پس با من همراه باشید.
دنیای امروز،دنیای گوناگون رسانه ها و هجوم گسترده ی پیام هاست.در هر دقیقه،پیام های بی شماری دریافت و روانه می کنیم.پیام ما در یک چشم به هم زدن،به دورترین نقاط جهان می رسد و منتشر می شود.در چنین جهانی ما هم باید درست بیندیشیم و خود را به ابزارهای زیستن در ان،مجهز کنیم.
یکی از ابزارهای موثر زیستن در جهان امروز،مهارت ((نوشتن)) است.کسانی که حرفی برای گفتن دارند و می توانند بنویسند،افکار خود را به راحتی با مردم جهان به اشتراک می گذارند و سخنان خود را به گوش انها می رسانند.دیگر لازم نیست برای یافتن خواننده و انتشار نوشته ها به دنبال ناشری بگردیم.پست میز رایانه می نشینیم و در صفحه ی شخصی یا وبلاگ خود می نویسیم و خوانندگان از سراسر جهان،نوشته ای ما را می خوانند و درباره ی ان نظر می دهند
نوشتن یکی از لذت های ماندگار است.با نوشتن می توانیم حرف دلمان را به زبان اوریم،عواطف و احساسات خود را اشکار کنیم و دانش و تجربیاتمان را برای دیگران و نسل های اینده به یادگار بگذاریم.
لذت نوشتن زمانی بیشتر می شود که دیگران نوشته های ما را بخوانند و بپسندند و از ان به نیکی یاد کنند.خوانندگان اگاه و کتاب شناس،معمولا سراغ نوشته های صمیمی،ساده و دلنشین می روند نوشته هایی که شوق خواندن را در خواننده برانگیزاند.
ممکن است این پرسش به ذهن شما بیاید که ایا نویسندگی یک نبوغ و استعداد مادر زادی است یا مهارتی قابل اموزش و یادگیری است؟ بی گمان نویسندگان بزرگ هم،اصول نوشتن را مادرزادی نیاموخته اند و نویسنده به دنیا نیامده اند.انها هم در اغاز،توانایی خوب نوشتن را نداشتند ولی کم کم با خواندن بسیار،فراگیری اصول نوشتن،تمرین و تکرار به یک چارچوب و نظم فکری رسیده اند و مهارت نوشتن را یاد گرفته اند.
بسیاری از نویسندگان معتقد هستند،نوشتن مثل یک دارو،سبب درمان می شود و انسان را ارام می کند.روانشناسان هم با نویسندگان،هم عقیده هستند و می گویند:((وقتی انسان مشکلاتش را روی کاغذ می نویسد،از شدت رنج و سختی مشکلات کاسته می شود و ان مشکل در نظرش کوچک تر جلوه می کند و این سبب ارامش روحی او می شود)).
یادمان باشد فقط با فراگرفتن اصول نوشتن نویسنده نخواهیم شد.انچه سبب موفقیت در کار نوشتن خواهد شد انگیزه و پشتکار ماست.با خواندن کتاب های خوب،ثبت خاطرات روزانه،تشکیل گروه های نویسندگی و . کار نوشتن را فراتر دنبال کنیم تا مزه ی دلچسب و گوارای نوشتن را بچشیم و نوشتن بخشی از برنامه زندگیمان باشد.
آموزش و پرورش چقدر به دانش آموزان توجه میکند؟!
از نظر من هیچ دانش آموز خنگ و بی استعدادی وجود ندارد و این ما هستیم که برچسب خنگ بودن را به آنها میزنیم؛ اگر دانش آموزی در یک درس خوب نباشد این بدین معنا نیست که او در هیچ چیزی نمیتواند خوب و موفق باشد اما آیا تا حالا به یک نکته توجه کرده ایم؟
چرا درس میخوانیم؟
درس میخوانیم تا بدانیم و بتوانیم از آنها جهت بهبود زندگی خود و دیگران استفاده کنیم و نسبت به مسائل اطراف آگاه باشیم. تا اینجا که به هیچ وجه مشکلی وجود ندارد اما باید خواندن دروس اجباری را کجای دلمان بگذاریم؟ از دوست نداشتن که بگذریم، برخی از این دروس اصلا در آینده برای ما کاربردی ندارند و نقش آنها پر کردن ذهن دانش آموزان و کور کردن توانایی های دیگر آنهاست چون با توجه به این دروس لعنتی، فرصتی زیادی پیش نمی آید که بتوانند استعداد های خودشان را بشناسند و آن را پرورش دهند. چرا باید اصلا این دروس وجود داشته باشند و تازه معیاری برای خنگی و یا زرنگی دانش آموزان باشند؟ دانش آموزی که اگر نمره خوبی نگیرد با واکنش منفی معلم، والدین و همکلاهی هایش مواجه و تنبل نامیده میشود.
چرا این دروس وجود دارند؟
خودم هم دلیلش را نمیدانم ولی خوب میدانم که اگر دانش آموزی این سوال را بپرسد، جوابش را اینگونه میدهند: در کنکور و امتحان می آید! چرا نباید آموزش و پرورش درس هایی جایگزین کند که واقعا برای ما کاربرد دارند؛ اینکه بدانیم چگونه با دیگران ارتباط برقرار کنیم، مهارت های خودمان را افزایش دهیم، مشکلات را حل کنیم و .
آموزش و پرورش چقدر به دانش آموزان توجه میکند؟!
میخواهم که شما به این سوال جواب دهید و بگویید که آموزش و پرورش به چه شکل به ما نگاه و توجه میکند!
مسابقه ای از جنس اجبار و هیولای ذهن ما
نمیدانم الان که دارید این مطلب را میخوانید، کنکور داده اید یا نه!
کنکور یک امتحان اجباری نیست اما برای ورود به برخی رشته ها یک آزمون نه چندان خوب است که اگر در تست زنی خوب باشی، میتوانی از آن عبور کنی اما آیا همه چیز به همین آسانی است؟
مشکل از چیست؟
مشکل این است که ذهن یک دانش آموز برای چند سال مشغول این آزمون است و این دغدغه در دبیرستان بیشتر میشود؛ اینکه باید از چه کتاب درسی استفاده کند، چگونه در مدت زمان کم تست بزند، استرس نداشته باشد و زمان را بخوبی مدیریت کند، در آزمون های آزمایشی موفق باشد و در همایش های مربوطه شرکت کند و .
تنبلی یا حقیقت؟!
باور برخی این است که افرادی که با کنکور مخالف هستند، در واقع افرادی سست و تنبل و بدنبال راهی آسان و به اصطلاح میانبر هستند. خب شاید بعضی ها با این ویژگی ها بیگانه نباشند اما آیا نویسنده این مطلب هم اینگونه است؟!!!
من هم قبول دارم که برای رسیدن به آرزو ها و اهداف باید سختی کشید ولی میخواهم برای چیزی سختی بکشم که ارزشش را داشته باشد نه برای امتحانی که از پایه غلط است!
اینکه سوالات ریاضی را زیر یک دقیقه حل کنی و معنی اصلی این درس را زیر سوال ببری که ریاضی یعنی ریاضت و سختی. باید فکر کرد و فرمول را بدست آورد نه اینکه آن را حفظ کرد.
اثرات منفی این آزمون
کسی که وقتش را برای این آزمون میگذارد و شاید هم موفق شود و جزء رتبه های برتر شود اما چه تعداد از این رتبه های برتر، مهارت دیگری جز درس خواندن بلد هستند؟ آشپزی، امور فنی، یادگیری زبان، روابط اجتماعی و .
قبول دارم که لازم نیست تمام شبانه روز وقت گذاشت اما زمان قابل توجه ای نیاز است!
میگویند بعد از قبولی در کنکور حس خوبی دست میدهد اما مگر چند بار دوران نوجوانی تکرار میشود؟!
جایگزین چیست؟
خوب اگر کنکور حذف شود، باید چگونه تشخیص داد فلان دانش آموز توانایی ورود به رشته اش را دارد؟
قبل از جواب به این سوال باید توجه کرد که اگر از قبل تر توانایی و استعداد دانش آموز کشف شده بود، دیگر شاهد ازحدام در یک رشته نبودیم و میتوان از تعداد داوطلبان در رشته تجربی این جمله را بخوبی درک کرد!
و در آخر شما چه جایگزینی برای این امتحان سراغ دارید؟! از نظر شما معیار برای ورود به یک رشته چیست؟ اگر استعداد و توانایی است باید آن را چگونه در درون یک دانش آموز دید؟
ممنونم که این مطلب را تا آخر خواندید.
یادم باشد که زیباییهای کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتیهای بزرگ باشند.
یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند، نه آن گونه که میخواهم باشند.
یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم، که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمیتواند مرا با خود آشتی دهد.
یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم، چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمیتواند با دیگران مهربان باشد.
عمری با حسرت و اندوه زیستن نه برای خود فایدهای دارد و نه برای دیگران.
باید اوج گرفت تا بتوانیم آن چه را که آموختهایم با دیگران نیز قسمت کنیم.
لحظات از آن توست؛ آبی، سبز، سرخ، سیاه، سفید،. رنگهایی را که بایسته است بر آنها بزن!
روزهایت رنگارنگ؛ سال نو مبارک
نوروز ۱۳۹۹ مبارک
درباره این سایت