.



واقعا شما هم دقت کرده اید وقی جایی می خواهید بروید اگر زود بروید به موقع به مقصد می رسید ولی وقتی دیر بروید زمین و اسمون دستاشون تو دست همه که ما به مقصد نرسیم واقعا هم همینه این اتفاق برای من افتاد وقتی می خواهم بروم مدرسه همه کار ها سریع پیش میره و به موقع به مدرسه می رسم ولی دیروز صبح یعنی تا می خواستم بروم مدرسه کفش هایم اصلا نبود چند دقیقه صرف پیدا کردن انها بودم بعد کاپشانم رو داشتم پیدا می کردم تازه فهمیدم که کاپشنام در مدرسه جا گذاشتم بعد در راه مدرسه فهمیدم که پوشه کلاسی ام رو جا گذاشتم خوبیش این بود که هنوز نزدیک به خونمون بودم دوباره برگشتم خونه پوشه کلاسی ام رو برداشتم و راه افتادم با صد تا سرعت رسیدم به مدرسه ولی دیدم که در مدرسه بسته است زنگ مدرسه را زدم رفتم در اموزشگاه به ناظم گفتم که این بار اولم است ولی به حرفم گوش نداد و گفت این حرف ها فایده ای نداره باید بری پدر یا مادرت رو بیاری من هم از سر لج همین جور اروم در راه می رفتم و بعد از نیم ساعت به خونه  رسیدم پدرم که رفته بود کار به مادرم گفتم که دیر رسیدم و بیا مدرسه و من هم دوباره با مادر به راه افتادیم و رفتیم به مدرسه بعد ناظم نبود معاون پرورشی بود اون من رو می شناخت اگر این بود اجازه می داد برم کلاس بعد تا من رو دید گفت چرا تو اینجایی من بهش گفتم که دیر امدم به مدرسه و اخر گفت برو تو کلاس و بعد تازه رفتم تو کلاس دیدم داره درس میده و از درس عقب بودم ان روز یعنی بدترین روز خودم بود که تا به حال داشته ام دیگه برام تجربه شده بود که نیم ساعت زودتر چیز هایم رو برای مدرسه اماده کنم و دیگه هم تو زندگی این روز برای من یادم نمیره نمیره که نمیره

******ایا شما هم تا به حال در موقعیت من قرار گرفته اید؟؟؟*******


باسلام برهمگی:)) من این وبلاگ رو ساختم برای اینکه تلاش کنم به ارزوی خودم برسم که همون معلمی است خیلی ها این سوال براشون پیش میاد که معلمی شغل خوبی نیست و برو تجربی بخون ولی به نظر من باید اون رشته ای رو که دوست داری بخونی و موفق باشی من خیلی از کسایی رو می شناسم که به خاطر اینکه دوستشون گفته رشته تجربی یا ریاضی فیزیک رو بخون اون ها هم به حرف دوستشون گوش دادند ولی اخرش موفق نمی شوند اون رشته ای که مد نظره ادم در ان موفق میشه خوب داشتم می گفتم این سایت رو ساختم تا دلنوشته هام رو در ان بزارم و شما بخونید و امیدوارم که لذت ببرید و خوشتون بیاد. معلمی عشق است یعنی در سختی ها دانش رو به دانش اموزان یاد می دهد و خودش هم لذت می برد بعضی از وقت ها که بچه ای درس نمی خونه بهش می گه برو از کلاس بیرون ولی بچه با هزار التماس از معلم خواهش می کند که این بار هم ازشش ببخشد و معلم با دلی پاک می گوید این بار اخرت باشه من یعنی تا حالا که معلم داشتم بهشون احترام گذاشتم روزی نشده که درس نخونم خودم که معلمی دو دوست دارم می خواهم همون وقت از معلم اجازه بگیرم و بگم ادامه اش رو خودم درس بدهم ولی یک حسی نمی گذاره می گه صبر کن حتما یک روزی به جای معلم می ایستی و خودت درس می دهی و لذت می بری انشا الله تا اخر سالی که می خواهم معلم شوم این وبلاگ رو می چرخونه امیدوارم شما هم سایت من رو دنبال کنید بازم ممنون که مطالب من رو میخونید خیلی ممنون

امروز درباره یک پست جدید به نام ویژگی های رفتاری انواع معلم ها در مدرسه خدمت شما امدم. اول برای اینکه سراغ مطلب بریم فقط اینو بگم فقط قصد شوخی با معلم های مدرسه خودم رو دارم وقصد بی احترامی به انها رو ندارم. خوب داشتم می گفتم معلم اولمون فامیلش معینی است از سال اول کلاس هفتم همه بچه ها گفته بودند که این معلم خیلی سخت گیر است ولی خیر اشتباه کردند چون هر کسی که درس هایش رو بخونه باهاش کاری نداره یک روز یکی از بچه های کلاس که خیلی تنبل است داشت در حال صحبت کردن معلم با بغل دستی اش صحبت می کردم معلم بهش گفت بیا اینجا بغل میز اونم رفت یک دقیقه معلم هیچی نگفتم یک دفعه ای میز رو انداخت روی زمین یعنی دوستم سکته قلبی رو داشت می زد بد جور صدا داشت حتی ما هم ترسیده بودیم. بریم سراغ معلم دوم که فامیلش شیخی است معلمی خوبیه همه دانش اموزان ازش راضی هستند هر وقت که می خواهد درس بدهد روی میز می نشیند و درس می دهد اصلا جلوی بچه ها خجالت نمی کشد. و وقتی فوتبالی از تلویزیون پخش میشه در مدرسه با گوشی اش فوتبال رو نگاه می کند.بریم سراغ معلم سوم که فامیلش حسینی است این معلم خیلی تند حرف می زنه یعنی کم کسی پیدا میشه که حرف هایش رو بفهمی باید با ان بسازی و بسوزی و در نمره دادن خیلی عالیه من که ازش راضی هستم.بریم سراغ معلم چهارم که اسمش  حسینی است معلم زبان است خیلی معلم خوبیه اما بجه ها دوستش ندارندبریم سراغ معلم پنجم که فامیلش مرادی است این معلم هم خیلی عالیه یعنی یادش میره امتحان بگیره یعنی اگر بگه اون هفته امتحان بگیرم و جلسه بعد برسه به بچه ها میگه امتحان امروز شما داشتید دوستامون هم بهش میگن نخیر امتحان نداریم ولی بعضی از موقع ها ما رو غافل گیر می کنه و امتحان میگیره.بریم سراغ معلم ششم که فامیلش حسینی است یعنی با اینکه معلم جوانی است بچه ها هم می دونن که معلم تازه کار نباید دانش اموزی را به دفتر بفرسته همینجور تو کلاس اذیتش می کنن فکر کنم اونم خیلی دوست داره.بریم سراغ معلم هفتم که فامیلش رضایی است یعنی من عاشق این معلم هستم چون دفتر کلاسی اش رو به دوستانم میده تا دوستام برای خودشون نمره بگذارند وقتی که درس می دهد لا به لای ان شوخی می کند این معلم خیلی عالیه.معلم هشتم که فامیلش قاسمیان است این معلم هم بازنشسته است و زورگی میاد تو کلاس و درس می دهد این معلم هم خیلی عالیهمعلم نهم که فامیلش اصغری است یعنی تو کلاس همه بچه ها خوابشون میبره چون هر وقت می خواهد درس بدهد با کامپیوتر می دهد و معلم خیلی خیلی جدی هم هست. ومعلم اخر که دهم است فامیلش زارعان معلم ورزشمون است یعنی ما رو خیلی ما رو خسته می کند از ورزش از بس با تمرین های مختلف این هم پست امروز اگر خوشتون اومد نظر بگذارید.


موضوع پست امروز من خیلی خسته ام این روز ها است واقعا هم همینه موضوعی است که خیلی من را ناراحت می کند اونم اینه که وقتی معلمی درسی یا امتحانی ازم میگیره یا می پرسه اگه شفاهی باشه همه دانش اموزان میگن این چقدر حفظ می کنه به قول امروزی چقدر این خر خونه یا میگن این برگه ها رو در ابجوش ریخته و قرقره کرده و خورده یعنی شده ابروی من رو در کلاس ببرن یعنی از هر نفر یک نفر جمله میگن یعنی ما که 30 نفر در کلاس هستیم همشون یک جمله حرف می زنن این من رو خیلی ازرده می دهد. ولی اگر کتبی باشد خیلی خوبه چون دانش اموزان نمی توانند درباره من حرف بزنند ولی یه بدی دیگری هم داره بزار داستانش رو برای شما تعریف کنم. یک روز همون روز های اول سال که معلم من رو نمی شناخت به ما گفت که امتحان مطالعات از درس های 1 و 2 و 3 و 4 میگیرد جلسه بعدی امتحان رو در نماز خانه گرفت بعد جلسه بعد که می خواست برگه ها رو تصحیح کنه گفت ساکت باشید و همون وقت گفت که هر کسی تقلب کنه نمره امتحانش صفر است من که خیالم راحت بود چون من درسم را خونده بودم گفتم20 میارم و همه برگه ها رو تصحیح کرد معلم گفت که اول از نمره های 20 به نمره های 10 میام و شروع به خواندن نمره کرد زهرا .20 زینب19 مهسا18 و غیره. من هم داشتم کم کم ناراحت میشدم و تا 10 رسید ولی اسمم رو نگفت همه بچه های کلاس به من خیره شدند معلم به من گفت بیا اینجا رفتم گفت چرا تغلب کردی مگه نمی دونستی نباید تغلب کنی تو که شاگرد درس خون بودی من گفتم که خودم درسم رو خوندم ولی بازم فکر کرد من دروغ میگم بازم خدا رحم کرد بغل دستی ام گفت ازش سوال بپرس همشو بلده و ازم چند تا سوال پرسید سوال1:هویت چیست: هویت عبارتند از و غیره همین سوال ها رو پرسید و بهم نمره داد ولی بازم ناراحتم همون وقت معلم به من گفت که چرا حفط می کنی خلاصه اش رو بگو من هم گفتم که خلاصه نمی تونم و یاد هم نمیگیرم و فقط حفظیاتم خوبه ولی بازم خیلی خسته ام از این روز ها منظور من اینه که حفظیات چیزخوبیه دانش اموزان کلاس می دونن اگر سه صفحه پر از متن رو به من بدهند فردا مثل بلبل براشون مثل متن کتاب میگم یعنی کسی هست که مثل من حفظیاتش خوب باشه؟یا نه؟


چند روز است که خیلی ناراحتم چون چند روز دیگر امتحانات اردیبهشت ماه برگزار میشه جهت امادگی دانش اموزان برای امتحانات خردادماه ولی چند تا دروس است که هنوز درس های ان تموم نشده مثل علوم و مطالعات اجتماعی و عربی و لی با این حال عربی و مطالعات اسونه ولی علوم من نمیدونم که چرا معلم علوم درس هایش رو زود تموم نمی کنه تازه با ریلکس درس رو میده تازشم سه تا فصل علوم رو امتحان نگرفته بعد من چطور همه فصل ها رو مرور کنم خدایا به من کمک کن کسی حال من رو نمی دونه و با این حال هر روز معلم ها امتحان میگیرن برای نمره های مستمر این ها رو می تونستند از اسفند ماه شروع کنن تا ما هم خسته نشیم هر روز که سه تا درس داریم هر سه تا درس رو امتحان میگیرن از شفاهی گرفته تا کتبی برای همین نتونستم دیروز یک پست بزارم ولی اگر من در اینده معلم شدم از اسفند از بجه ها امتحان میگیرم تا در اردیبهشت کمی راحت باشند ولی منم می دونم باید درس ها رو مرور کنیم تا نمره هامون خوب باشه ولی نه تا این حد ادم اصلا نمی تونه نفس بکشه انشا امسال هم نمره های مستمرم خوب باشه و همچنین نمره های کتبی هردرس ولی با این حال می دونم که چند تا از درس ها امتحاناتش رو معلم ها از سایت قلم چی میگیرن انشا الله علوم هم در سایت قلم چی باشه برای من هم دعا کنید. راستی اگر کسی کلاس نهم هست در اصفهان بگه چون من از همه درس ها امتحانات خردادشو دارم تا براش بفرستم بازم ممنون که پست من رو خوندید.


حتما شما هم می دانید وقتی می خواهید وارد یک رشته ای شوید سوالاتی برای شما هم پیش می اید منم به کسی نیاز دارم که منو راهنمایی کند و به همه سوالات من جواب دهد چون همین سوال ها است که زندگی را از این ور به اون می اندازد خوب بریم سر سراغ پرسش ها سوال اول: اول سایتی است که سوالات کنکور علوم انسانی سال 97 در ان باشد شاید بگید چرا می خواهد نگاه کند تو که کلاس نهمی ولی اینجوری نیست چون می خواهم با سوال های کنکور اشنا بشوم  سوال دوم: این است که در رشته علوم انسانی ریاضی و علوم است یا نه؟ خودم می دونم هست ولی می خواهم بدونم اسونه یا نه.  سوال سوم: رشته علوم انسانی اسونه یا نه این سوال همینجوری پرسیدم. سوال چهارم:برای اینکه در دانشگاه شهر خودم قبول بشم باید چه کاری انجام باید داد. سوال پنجم برای معلمی باید چند سال درس خوند؟سوال ششم برای اماده شدن برای کنکور چند ماه فرصت داریم؟ سوال هفتم: سوال های کنکور علوم انسانی جمعا جند تا است؟ سوال هشتم: همه درس های علوم انسانی حفظیات است؟ سوال نهم:  تعداد کل ترم های کل علوم انسانی چند تا است؟ و سوال دهم:ایا شما هم معلمی رو دوست دارید؟ فکر کنم برای این سوال ها یکی از کابران بیان باید معلم باشد تا پاسخ کامل رو بدهد.


بله هدف من عشق است و ایثار هزاران خفته از عشق تو بیدار است امروز من جلسه اولویت رشته تحصیلی در مدرسه داشتم و با اولیا باید می امدند اقای رضایی داشت درس می داد یک دفعه معاون پرورشی گفت که همه بچه ها بروند در نماز خانه و ما رفتیم همراه با همه دانش اموزان در نمازخانه در انجا مشاور مدرسه داشت درباره رشته تحصیلی صحیت می کرد و در اخر گفت که هر رشته ای که دوست دارید بروید در ان وارد شوید من داشتم بعضی از اولیا رو می دیدم که با بچه هایشان داشتند با مشاوره صحیت می کردند و همشون می گفتند که می خواهند علوم تجربی و ریاضی فیزیک بروند و من فکر کنم ما درمدرسمون فقط 5 نفر به معلمی می رویم بقیه بالاتر از من می رفتم و لی من یک امیدی تو قلبم داشتم که می گفت تو به درد معلمی می خوری معلم عشق است عشق مشاوره هم گفت که هر کسی که می خواهد در رشته علوم انسانی برود باید حفظیاتش قوی باشه در این موقع بود که تو دلم گفتم کاربران بیان گفتند که حفظیاتم خوبه منم حرف اخرم معلمی بود و فرم اولویت رو پر کردم اصلا من معلمی رو خیلی دوست دارم.

به نام خدا
بهترین قسمت زندگی لحظه ای است که 
قبل از غروب، در طبیعت
به درختان و ابرها نگاه کنی
و هم صدا با کوهها و گنجشک ها، خدا را ستایش کنی
سبحان الله

باسلام خدمت همه کاربران بیان موضوع امروز من بهترین روز زندگی من است حالا بگو چرا؟پریروز خیلی غمگین بودم به خاطر زبان چون گفته بود که در کتاب زبان اخرش سه سفحه درباره فعل ها است که باید به گذشته بگویی و همراه با معنی حالا توجه اش اینجاست که کسی بهم نگفت که فردا یک شنبه این روز تعطیل است حالا فکر کنم شما باور نکنید ولی راست میگم ولی شانسم در کانال مدرسمون نوشته بود که فردا مدرسه تعطیل است منم خیلی خوشحال شدم به خاطر زبان چون اون هفته با امادگی خود خدمت معلم می روم راستی یادم رفت که بگم امروز یعنی روز دوشنبه اردو داشتیم ولی من نرفتم چون دوست نداشتم مکان ان هم زیاد بلد نیستم رسانه دیجیتال. نمی دونم چی چی بود خیلی ها گفتن چرا نرفتی و معلم ها هم می گفتند چون شاگرد اول ها و اون هایی که درس هاشون خوب بود می رفتند من هم یکی از انها بود ولی در جواب انها می گفتم که ارزش علوم و دانش زیادتر از این اردوهایی است که رفتند داشتم می گفتم بعد ما تو این سه زنگ زنگ اول که انشا داشتیم یه انشا معلم گفت بنویسید بعد دوستام یعنی اونایی که درس خون نبودند روی میز خوابیده بودند معلم هم خجالت کشیده بود ولی واقعا باید کلاس رو تعطیل می کرد زنگ دوم هم قران داشتم و معلم قران داشت 1 ساعت و ربع حرف می زد و ما فقط کله مون رو به مظورتاکید حرف هایش تکان می دادیم و زنگ سوم که ریاضی داشتیم معلم ریاضی گفت که فیلم ببینیم که فیلم مارمولک رو دیدیم ولی بهتر اردو بود که در کلاس ماندیم و اردو نرفتیم به نظر من بهترین روز زندگی من بود.


 ولادت با سعادت منجی عالم بشریت

منتقم 
خون حضرت سیدالشهداء اباعبدالله الحسین (علیه السلام)

حضرت بقیة الله الاعظم حجت ابن الحسن المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

بر عموم شیعیان و منتظران مبارک باد.

نگاهی به زندگینامه امام زمان، حضرت مهدی (ع)

نام: محمد بن الحسن

کنیه: ابوالقاسم

امام زمان حضرت مهدی (عج) هم نام و هم کنیه حضرت پیامبر اکرم(ص) است. در روایات آمده است که شایسته نیست آن حضرت را با نام و کنیه، اسم ببرند تا آن گاه که خداوند به ظهورش زمین را مزیّن و دولتش را ظاهر گرداند.

القاب امام زمان حضرت مهدی (عج)

مهدی، خاتم، منتظر، حجت، صاحب الامر، صاحب امان، قائم و خلف صالح.

شیعیان در دوران غیبت صغری ایشان را «ناحیه مقدسه» لقب داده بودند. در برخی منابع بیش از ۱۸۰ لقب برای امام زمان(ع) بیان شده است.



به نام خدا
بهترین قسمت زندگی لحظه ای است که 
قبل از غروب، در طبیعت
به درختان و ابرها نگاه کنی
و هم صدا با کوهها و گنجشک ها، خدا را ستایش کنی
سبحان الله

باسلام خدمت همه کاربران بیان موضوع امروز من بهترین روز زندگی من است حالا بگو چرا؟پریروز خیلی غمگین بودم به خاطر زبان چون گفته بود که در کتاب زبان اخرش سه سفحه درباره فعل ها است که باید به گذشته بگویی و همراه با معنی حالا توجه اش اینجاست که کسی بهم نگفت که فردا یک شنبه این روز تعطیل است حالا فکر کنم شما باور نکنید ولی راست میگم ولی شانسم در کانال مدرسمون نوشته بود که فردا مدرسه تعطیل است منم خیلی خوشحال شدم به خاطر زبان چون اون هفته با امادگی خود خدمت معلم می روم راستی یادم رفت که بگم امروز یعنی روز دوشنبه اردو داشتیم ولی من نرفتم چون دوست نداشتم مکان ان هم زیاد بلد نیستم رسانه دیجیتال. نمی دونم چی چی بود خیلی ها گفتن چرا نرفتی و معلم ها هم می گفتند چون شاگرد اول ها و اون هایی که درس هاشون خوب بود می رفتند من هم یکی از انها بود ولی در جواب انها می گفتم که ارزش علوم و دانش زیادتر از این اردوهایی است که رفتند داشتم می گفتم بعد ما تو این سه زنگ زنگ اول که انشا داشتیم یه انشا معلم گفت بنویسید بعد دوستام یعنی اونایی که درس خون نبودند روی میز خوابیده بودند معلم هم خجالت کشیده بود ولی واقعا باید کلاس رو تعطیل می کرد زنگ دوم هم قران داشتم و معلم قران داشت 1 ساعت و ربع حرف می زد و ما فقط کله مون رو به مظورتاکید حرف هایش تکان می دادیم و زنگ سوم که ریاضی داشتیم معلم ریاضی گفت که فیلم ببینیم که فیلم مارمولک رو دیدیم ولی بهتر اردو بود که در کلاس ماندیم و اردو نرفتیم به نظر من بهترین روز زندگی من بود.


                                                                    ولادت با سعادت منجی عالم بشریت

                                          منتقم خون حضرت سیدالشهداء اباعبدالله الحسین (علیه السلام)

حضرت بقیة الله الاعظم حجت ابن الحسن المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

بر عموم شیعیان و منتظران مبارک باد.

نگاهی به زندگینامه امام زمان، حضرت مهدی (ع)

نام: محمد بن الحسن

کنیه: ابوالقاسم

امام زمان حضرت مهدی (عج) هم نام و هم کنیه حضرت پیامبر اکرم(ص) است. در روایات آمده است که شایسته نیست آن حضرت را با نام و کنیه، اسم ببرند تا آن گاه که خداوند به ظهورش زمین را مزیّن و دولتش را ظاهر گرداند.

القاب امام زمان حضرت مهدی (عج)

مهدی، خاتم، منتظر، حجت، صاحب الامر، صاحب امان، قائم و خلف صالح.

شیعیان در دوران غیبت صغری ایشان را «ناحیه مقدسه» لقب داده بودند. در برخی منابع بیش از ۱۸۰ لقب برای امام زمان(ع) بیان شده است.


بله هدف من عشق است و ایثار هزاران خفته از عشق تو بیدار است امروز من جلسه اولویت رشته تحصیلی در مدرسه داشتم و با اولیا باید می امدند اقای رضایی داشت درس می داد یک دفعه معاون پرورشی گفت که همه بچه ها بروند در نماز خانه و ما رفتیم همراه با همه دانش اموزان در نمازخانه در انجا مشاور مدرسه داشت درباره رشته تحصیلی صحیت می کرد و در اخر گفت که هر رشته ای که دوست دارید بروید در ان وارد شوید من داشتم بعضی از اولیا رو می دیدم که با بچه هایشان داشتند با مشاوره صحیت می کردند و همشون می گفتند که می خواهند علوم تجربی و ریاضی فیزیک بروند و من فکر کنم ما درمدرسمون فقط 5 نفر به معلمی می رویم بقیه بالاتر از من می رفتم و لی من یک امیدی تو قلبم داشتم که می گفت تو به درد معلمی می خوری معلم عشق است عشق مشاوره هم گفت که هر کسی که می خواهد در رشته علوم انسانی برود باید حفظیاتش قوی باشه در این موقع بود که تو دلم گفتم کاربران بیان گفتند که حفظیاتم خوبه منم حرف اخرم معلمی بود و فرم اولویت رو پر کردم اصلا من معلمی رو خیلی دوست دارم.

چند روز است که خیلی ناراحتم چون چند روز دیگر امتحانات اردیبهشت ماه برگزار میشه جهت امادگی دانش اموزان برای امتحانات خردادماه ولی چند تا دروس است که هنوز درس های ان تموم نشده مثل علوم و مطالعات اجتماعی و عربی و لی با این حال عربی و مطالعات اسونه ولی علوم من نمیدونم که چرا معلم علوم درس هایش رو زود تموم نمی کنه تازه با ریلکس درس رو میده تازشم سه تا فصل علوم رو امتحان نگرفته بعد من چطور همه فصل ها رو مرور کنم خدایا به من کمک کن کسی حال من رو نمی دونه و با این حال هر روز معلم ها امتحان میگیرن برای نمره های مستمر این ها رو می تونستند از اسفند ماه شروع کنن تا ما هم خسته نشیم هر روز که سه تا درس داریم هر سه تا درس رو امتحان میگیرن از شفاهی گرفته تا کتبی برای همین نتونستم دیروز یک پست بزارم ولی اگر من در اینده معلم شدم از اسفند از بجه ها امتحان میگیرم تا در اردیبهشت کمی راحت باشند ولی منم می دونم باید درس ها رو مرور کنیم تا نمره هامون خوب باشه ولی نه تا این حد ادم اصلا نمی تونه نفس بکشه انشا امسال هم نمره های مستمرم خوب باشه و همچنین نمره های کتبی هردرس ولی با این حال می دونم که چند تا از درس ها امتحاناتش رو معلم ها از سایت قلم چی میگیرن انشا الله علوم هم در سایت قلم چی باشه برای من هم دعا کنید. راستی اگر کسی کلاس نهم هست در اصفهان بگه چون من از همه درس ها امتحانات خردادشو دارم تا براش بفرستم بازم ممنون که پست من رو خوندید.


امروز درباره یک پست جدید به نام ویژگی های رفتاری انواع معلم ها در مدرسه خدمت شما امدم. اول برای اینکه سراغ مطلب بریم فقط اینو بگم فقط قصد شوخی با معلم های مدرسه خودم رو دارم وقصد بی احترامی به انها رو ندارم. خوب داشتم می گفتم معلم اولمون فامیلش معینی است از سال اول کلاس هفتم همه بچه ها گفته بودند که این معلم خیلی سخت گیر است ولی خیر اشتباه کردند چون هر کسی که درس هایش رو بخونه باهاش کاری نداره یک روز یکی از بچه های کلاس که خیلی تنبل است داشت در حال صحبت کردن معلم با بغل دستی اش صحبت می کردم معلم بهش گفت بیا اینجا بغل میز اونم رفت یک دقیقه معلم هیچی نگفتم یک دفعه ای میز رو انداخت روی زمین یعنی دوستم سکته قلبی رو داشت می زد بد جور صدا داشت حتی ما هم ترسیده بودیم. بریم سراغ معلم دوم که فامیلش شیخی است معلمی خوبیه همه دانش اموزان ازش راضی هستند هر وقت که می خواهد درس بدهد روی میز می نشیند و درس می دهد اصلا جلوی بچه ها خجالت نمی کشد. و وقتی فوتبالی از تلویزیون پخش میشه در مدرسه با گوشی اش فوتبال رو نگاه می کند.بریم سراغ معلم سوم که فامیلش حسینی است این معلم خیلی تند حرف می زنه یعنی کم کسی پیدا میشه که حرف هایش رو بفهمی باید با ان بسازی و بسوزی و در نمره دادن خیلی عالیه من که ازش راضی هستم.بریم سراغ معلم چهارم که اسمش  حسینی است معلم زبان است خیلی معلم خوبیه اما بجه ها دوستش ندارندبریم سراغ معلم پنجم که فامیلش مرادی است این معلم هم خیلی عالیه یعنی یادش میره امتحان بگیره یعنی اگر بگه اون هفته امتحان بگیرم و جلسه بعد برسه به بچه ها میگه امتحان امروز شما داشتید دوستامون هم بهش میگن نخیر امتحان نداریم ولی بعضی از موقع ها ما رو غافل گیر می کنه و امتحان میگیره.بریم سراغ معلم ششم که فامیلش حسینی است یعنی با اینکه معلم جوانی است بچه ها هم می دونن که معلم تازه کار نباید دانش اموزی را به دفتر بفرسته همینجور تو کلاس اذیتش می کنن فکر کنم اونم خیلی دوست داره.بریم سراغ معلم هفتم که فامیلش رضایی است یعنی من عاشق این معلم هستم چون دفتر کلاسی اش رو به دوستانم میده تا دوستام برای خودشون نمره بگذارند وقتی که درس می دهد لا به لای ان شوخی می کند این معلم خیلی عالیه.معلم هشتم که فامیلش قاسمیان است این معلم هم بازنشسته است و زورگی میاد تو کلاس و درس می دهد این معلم هم خیلی عالیهمعلم نهم که فامیلش اصغری است یعنی تو کلاس همه بچه ها خوابشون میبره چون هر وقت می خواهد درس بدهد با کامپیوتر می دهد و معلم خیلی خیلی جدی هم هست. ومعلم اخر که دهم است فامیلش زارعان معلم ورزشمون است یعنی ما رو خیلی ما رو خسته می کند از ورزش از بس با تمرین های مختلف این هم پست امروز اگر خوشتون اومد نظر بگذارید.


موضوع پست امروز من خیلی خسته ام این روز ها است واقعا هم همینه موضوعی است که خیلی من را ناراحت می کند اونم اینه که وقتی معلمی درسی یا امتحانی ازم میگیره یا می پرسه اگه شفاهی باشه همه دانش اموزان میگن این چقدر حفظ می کنه به قول امروزی چقدر این خر خونه یا میگن این برگه ها رو در ابجوش ریخته و قرقره کرده و خورده یعنی شده ابروی من رو در کلاس ببرن یعنی از هر نفر یک نفر جمله میگن یعنی ما که 30 نفر در کلاس هستیم همشون یک جمله حرف می زنن این من رو خیلی ازرده می دهد. ولی اگر کتبی باشد خیلی خوبه چون دانش اموزان نمی توانند درباره من حرف بزنند ولی یه بدی دیگری هم داره بزار داستانش رو برای شما تعریف کنم. یک روز همون روز های اول سال که معلم من رو نمی شناخت به ما گفت که امتحان مطالعات از درس های 1 و 2 و 3 و 4 میگیرد جلسه بعدی امتحان رو در نماز خانه گرفت بعد جلسه بعد که می خواست برگه ها رو تصحیح کنه گفت ساکت باشید و همون وقت گفت که هر کسی تقلب کنه نمره امتحانش صفر است من که خیالم راحت بود چون من درسم را خونده بودم گفتم20 میارم و همه برگه ها رو تصحیح کرد معلم گفت که اول از نمره های 20 به نمره های 10 میام و شروع به خواندن نمره کرد زهرا .20 زینب19 مهسا18 و غیره. من هم داشتم کم کم ناراحت میشدم و تا 10 رسید ولی اسمم رو نگفت همه بچه های کلاس به من خیره شدند معلم به من گفت بیا اینجا رفتم گفت چرا تغلب کردی مگه نمی دونستی نباید تغلب کنی تو که شاگرد درس خون بودی من گفتم که خودم درسم رو خوندم ولی بازم فکر کرد من دروغ میگم بازم خدا رحم کرد بغل دستی ام گفت ازش سوال بپرس همشو بلده و ازم چند تا سوال پرسید سوال1:هویت چیست: هویت عبارتند از و غیره همین سوال ها رو پرسید و بهم نمره داد ولی بازم ناراحتم همون وقت معلم به من گفت که چرا حفط می کنی خلاصه اش رو بگو من هم گفتم که خلاصه نمی تونم و یاد هم نمیگیرم و فقط حفظیاتم خوبه ولی بازم خیلی خسته ام از این روز ها منظور من اینه که حفظیات چیزخوبیه دانش اموزان کلاس می دونن اگر سه صفحه پر از متن رو به من بدهند فردا مثل بلبل براشون مثل متن کتاب میگم یعنی کسی هست که مثل من حفظیاتش خوب باشه؟یا نه؟


واقعا شما هم دقت کرده اید وقی جایی می خواهید بروید اگر زود بروید به موقع به مقصد می رسید ولی وقتی دیر بروید زمین و اسمون دستاشون تو دست همه که ما به مقصد نرسیم واقعا هم همینه این اتفاق برای من افتاد وقتی می خواهم بروم مدرسه همه کار ها سریع پیش میره و به موقع به مدرسه می رسم ولی دیروز صبح یعنی تا می خواستم بروم مدرسه کفش هایم اصلا نبود چند دقیقه صرف پیدا کردن انها بودم بعد کاپشانم رو داشتم پیدا می کردم تازه فهمیدم که کاپشنام در مدرسه جا گذاشتم بعد در راه مدرسه فهمیدم که پوشه کلاسی ام رو جا گذاشتم خوبیش این بود که هنوز نزدیک به خونمون بودم دوباره برگشتم خونه پوشه کلاسی ام رو برداشتم و راه افتادم با صد تا سرعت رسیدم به مدرسه ولی دیدم که در مدرسه بسته است زنگ مدرسه را زدم رفتم در اموزشگاه به ناظم گفتم که این بار اولم است ولی به حرفم گوش نداد و گفت این حرف ها فایده ای نداره باید بری پدر یا مادرت رو بیاری من هم از سر لج همین جور اروم در راه می رفتم و بعد از نیم ساعت به خونه  رسیدم پدرم که رفته بود کار به مادرم گفتم که دیر رسیدم و بیا مدرسه و من هم دوباره با مادر به راه افتادیم و رفتیم به مدرسه بعد ناظم نبود معاون پرورشی بود اون من رو می شناخت اگر این بود اجازه می داد برم کلاس بعد تا من رو دید گفت چرا تو اینجایی من بهش گفتم که دیر امدم به مدرسه و اخر گفت برو تو کلاس و بعد تازه رفتم تو کلاس دیدم داره درس میده و از درس عقب بودم ان روز یعنی بدترین روز خودم بود که تا به حال داشته ام دیگه برام تجربه شده بود که نیم ساعت زودتر چیز هایم رو برای مدرسه اماده کنم و دیگه هم تو زندگی این روز برای من یادم نمیره نمیره که نمیره

******ایا شما هم تا به حال در موقعیت من قرار گرفته اید؟؟؟*******


باسلام برهمگی:)) من این وبلاگ رو ساختم برای اینکه تلاش کنم به ارزوی خودم برسم که همون معلمی است خیلی ها این سوال براشون پیش میاد که معلمی شغل خوبی نیست و برو تجربی بخون ولی به نظر من باید اون رشته ای رو که دوست داری بخونی و موفق باشی من خیلی از کسایی رو می شناسم که به خاطر اینکه دوستشون گفته رشته تجربی یا ریاضی فیزیک رو بخون اون ها هم به حرف دوستشون گوش دادند ولی اخرش موفق نمی شوند اون رشته ای که مد نظره ادم در ان موفق میشه خوب داشتم می گفتم این سایت رو ساختم تا دلنوشته هام رو در ان بزارم و شما بخونید و امیدوارم که لذت ببرید و خوشتون بیاد. معلمی عشق است یعنی در سختی ها دانش رو به دانش اموزان یاد می دهد و خودش هم لذت می برد بعضی از وقت ها که بچه ای درس نمی خونه بهش می گه برو از کلاس بیرون ولی بچه با هزار التماس از معلم خواهش می کند که این بار هم ازشش ببخشد و معلم با دلی پاک می گوید این بار اخرت باشه من یعنی تا حالا که معلم داشتم بهشون احترام گذاشتم روزی نشده که درس نخونم خودم که معلمی دو دوست دارم می خواهم همون وقت از معلم اجازه بگیرم و بگم ادامه اش رو خودم درس بدهم ولی یک حسی نمی گذاره می گه صبر کن حتما یک روزی به جای معلم می ایستی و خودت درس می دهی و لذت می بری انشا الله تا اخر سالی که می خواهم معلم شوم این وبلاگ رو می چرخونه امیدوارم شما هم سایت من رو دنبال کنید بازم ممنون که مطالب من رو میخونید خیلی ممنون

بله برنامه امتحانات پایه نهم استان اصفهان از راه رسید ولی یک شوکه ای بهم وارد کرد دلیلش هم خودم هم نمی دونم چیه ولی یک حسی دارم که میگه تو در این امتحانات موفق می شوی خودم هم می دونم که موفق می شود اما بریم سر تجزیه و تحلیل این برنامه امتحانی. قران که خیلی درس راحتی است همین یک روز هم خیلی زیاد است ریاضی هم خیلی خوبه که دور روز وقت دادند پیام های اسمانی هم وقتش خوب است مطالعات رو باید انصافا دور روز برای ان وقت می گذاشتند سال پیش هم برای مطالعات یک روز مثل امسال گذاشته بودند. علوم تجربی رو باید چهار روز وقت می دادند سال پیش شش روز وقت داشتند اما امسال دو روز برای ان گذاشتند عربی هم وقتش خیلی عالی است زبان خارجی هم وقتش عالی است انشا و املا و امادگی دفاعی وقتشون عالی است امیدوارم که بتوانم این امتحانات رو پشت سر هم رد کنم و موفق باشم شما هم برای من دعا کنید راستی شاید نتوانم در این سایت و سایت دیگرم فعال باشم چون دو هفته امتحانات اردبیهشت ماه داریم و خیلی تاثیر داره در نمره مستمر خرداد بازم ممنون که مطلب من روخوندید.

بله برنامه امتحانات پایه نهم استان اصفهان از راه رسید ولی یک شوکه ای بهم وارد کرد دلیلش هم خودم هم نمی دونم چیه ولی یک حسی دارم که میگه تو در این امتحانات موفق می شوی خودم هم می دونم که موفق می شود اما بریم سر تجزیه و تحلیل این برنامه امتحانی. قران که خیلی درس راحتی است همین یک روز هم خیلی زیاد است ریاضی هم خیلی خوبه که دور روز وقت دادند پیام های اسمانی هم وقتش خوب است مطالعات رو باید انصافا دور روز برای ان وقت می گذاشتند سال پیش هم برای مطالعات یک روز مثل امسال گذاشته بودند. علوم تجربی رو باید چهار روز وقت می دادند سال پیش شش روز وقت داشتند اما امسال دو روز برای ان گذاشتند عربی هم وقتش خیلی عالی است زبان خارجی هم وقتش عالی است انشا و املا و امادگی دفاعی وقتشون عالی است امیدوارم که بتوانم این امتحانات رو پشت سر هم رد کنم و موفق باشم شما هم برای من دعا کنید راستی شاید نتوانم در این سایت و سایت دیگرم فعال باشم چون دو هفته امتحانات اردبیهشت ماه داریم و خیلی تاثیر داره در نمره مستمر خرداد بازم ممنون که مطلب من روخوندید.

                                                         

ولادت با سعادت منجی عالم بشریت

            منتقم خون حضرت سیدالشهداء اباعبدالله الحسین (علیه السلام)

حضرت بقیة الله الاعظم حجت ابن الحسن المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

بر عموم شیعیان و منتظران مبارک باد.

نگاهی به زندگینامه امام زمان، حضرت مهدی (ع)

نام: محمد بن الحسن

کنیه: ابوالقاسم

امام زمان حضرت مهدی (عج) هم نام و هم کنیه حضرت پیامبر اکرم(ص) است. در روایات آمده است که شایسته نیست آن حضرت را با نام و کنیه، اسم ببرند تا آن گاه که خداوند به ظهورش زمین را مزیّن و دولتش را ظاهر گرداند.

القاب امام زمان حضرت مهدی (عج)

مهدی، خاتم، منتظر، حجت، صاحب الامر، صاحب امان، قائم و خلف صالح.

شیعیان در دوران غیبت صغری ایشان را «ناحیه مقدسه» لقب داده بودند. در برخی منابع بیش از ۱۸۰ لقب برای امام زمان(ع) بیان شده است.


بله برنامه امتحانات پایه نهم استان اصفهان از راه رسید ولی یک شوکه ای بهم وارد کرد دلیلش هم خودم هم نمی دونم چیه ولی یک حسی دارم که میگه تو در این امتحانات موفق می شوی خودم هم می دونم که موفق می شود اما بریم سر تجزیه و تحلیل این برنامه امتحانی. قران که خیلی درس راحتی است همین یک روز هم خیلی زیاد است ریاضی هم خیلی خوبه که دور روز وقت دادند پیام های اسمانی هم وقتش خوب است مطالعات رو باید انصافا دور روز برای ان وقت می گذاشتند سال پیش هم برای مطالعات یک روز مثل امسال گذاشته بودند. علوم تجربی رو باید چهار روز وقت می دادند سال پیش شش روز وقت داشتند اما امسال دو روز برای ان گذاشتند عربی هم وقتش خیلی عالی است زبان خارجی هم وقتش عالی است انشا و املا و امادگی دفاعی وقتشون عالی است امیدوارم که بتوانم این امتحانات رو پشت سر هم رد کنم و موفق باشم شما هم برای من دعا کنید راستی شاید نتوانم در این سایت و سایت دیگرم فعال باشم چون دو هفته امتحانات اردبیهشت ماه داریم و خیلی تاثیر داره در نمره مستمر خرداد بازم ممنون که مطلب من روخوندید.


به نام خدا
بهترین قسمت زندگی لحظه ای است که 
قبل از غروب، در طبیعت
به درختان و ابرها نگاه کنی
و هم صدا با کوهها و گنجشک ها، خدا را ستایش کنی
سبحان الله

باسلام خدمت همه کاربران بیان موضوع امروز من بهترین روز زندگی من است حالا بگو چرا؟پریروز خیلی غمگین بودم به خاطر زبان چون گفته بود که در کتاب زبان اخرش سه سفحه درباره فعل ها است که باید به گذشته بگویی و همراه با معنی حالا توجه اش اینجاست که کسی بهم نگفت که فردا یک شنبه این روز تعطیل است حالا فکر کنم شما باور نکنید ولی راست میگم ولی شانسم در کانال مدرسمون نوشته بود که فردا مدرسه تعطیل است منم خیلی خوشحال شدم به خاطر زبان چون اون هفته با امادگی خود خدمت معلم می روم راستی یادم رفت که بگم امروز یعنی روز دوشنبه اردو داشتیم ولی من نرفتم چون دوست نداشتم مکان ان هم زیاد بلد نیستم رسانه دیجیتال. نمی دونم چی چی بود خیلی ها گفتن چرا نرفتی و معلم ها هم می گفتند چون شاگرد اول ها و اون هایی که درس هاشون خوب بود می رفتند من هم یکی از انها بود ولی در جواب انها می گفتم که ارزش علوم و دانش زیادتر از این اردوهایی است که رفتند داشتم می گفتم بعد ما تو این سه زنگ زنگ اول که انشا داشتیم یه انشا معلم گفت بنویسید بعد دوستام یعنی اونایی که درس خون نبودند روی میز خوابیده بودند معلم هم خجالت کشیده بود ولی واقعا باید کلاس رو تعطیل می کرد زنگ دوم هم قران داشتم و معلم قران داشت 1 ساعت و ربع حرف می زد و ما فقط کله مون رو به مظورتاکید حرف هایش تکان می دادیم و زنگ سوم که ریاضی داشتیم معلم ریاضی گفت که فیلم ببینیم که فیلم مارمولک رو دیدیم ولی بهتر اردو بود که در کلاس ماندیم و اردو نرفتیم به نظر من بهترین روز زندگی من بود.


                                                         

ولادت با سعادت منجی عالم بشریت

            منتقم خون حضرت سیدالشهداء اباعبدالله الحسین (علیه السلام)

حضرت بقیة الله الاعظم حجت ابن الحسن المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

بر عموم شیعیان و منتظران مبارک باد.

نگاهی به زندگینامه امام زمان، حضرت مهدی (ع)

نام: محمد بن الحسن

کنیه: ابوالقاسم

امام زمان حضرت مهدی (عج) هم نام و هم کنیه حضرت پیامبر اکرم(ص) است. در روایات آمده است که شایسته نیست آن حضرت را با نام و کنیه، اسم ببرند تا آن گاه که خداوند به ظهورش زمین را مزیّن و دولتش را ظاهر گرداند.

القاب امام زمان حضرت مهدی (عج)

مهدی، خاتم، منتظر، حجت، صاحب الامر، صاحب امان، قائم و خلف صالح.

شیعیان در دوران غیبت صغری ایشان را «ناحیه مقدسه» لقب داده بودند. در برخی منابع بیش از ۱۸۰ لقب برای امام زمان(ع) بیان شده است.


حتما شما هم می دانید وقتی می خواهید وارد یک رشته ای شوید سوالاتی برای شما هم پیش می اید منم به کسی نیاز دارم که منو راهنمایی کند و به همه سوالات من جواب دهد چون همین سوال ها است که زندگی را از این ور به اون می اندازد خوب بریم سر سراغ پرسش ها سوال اول: اول سایتی است که سوالات کنکور علوم انسانی سال 97 در ان باشد شاید بگید چرا می خواهد نگاه کند تو که کلاس نهمی ولی اینجوری نیست چون می خواهم با سوال های کنکور اشنا بشوم  سوال دوم: این است که در رشته علوم انسانی ریاضی و علوم است یا نه؟ خودم می دونم هست ولی می خواهم بدونم اسونه یا نه.  سوال سوم: رشته علوم انسانی اسونه یا نه این سوال همینجوری پرسیدم. سوال چهارم:برای اینکه در دانشگاه شهر خودم قبول بشم باید چه کاری انجام باید داد. سوال پنجم برای معلمی باید چند سال درس خوند؟سوال ششم برای اماده شدن برای کنکور چند ماه فرصت داریم؟ سوال هفتم: سوال های کنکور علوم انسانی جمعا جند تا است؟ سوال هشتم: همه درس های علوم انسانی حفظیات است؟ سوال نهم:  تعداد کل ترم های کل علوم انسانی چند تا است؟ و سوال دهم:ایا شما هم معلمی رو دوست دارید؟ فکر کنم برای این سوال ها یکی از کابران بیان باید معلم باشد تا پاسخ کامل رو بدهد.


بله هدف من عشق است و ایثار هزاران خفته از عشق تو بیدار است امروز من جلسه اولویت رشته تحصیلی در مدرسه داشتم و با اولیا باید می امدند اقای رضایی داشت درس می داد یک دفعه معاون پرورشی گفت که همه بچه ها بروند در نماز خانه و ما رفتیم همراه با همه دانش اموزان در نمازخانه در انجا مشاور مدرسه داشت درباره رشته تحصیلی صحیت می کرد و در اخر گفت که هر رشته ای که دوست دارید بروید در ان وارد شوید من داشتم بعضی از اولیا رو می دیدم که با بچه هایشان داشتند با مشاوره صحیت می کردند و همشون می گفتند که می خواهند علوم تجربی و ریاضی فیزیک بروند و من فکر کنم ما درمدرسمون فقط 5 نفر به معلمی می رویم بقیه بالاتر از من می رفتم و لی من یک امیدی تو قلبم داشتم که می گفت تو به درد معلمی می خوری معلم عشق است عشق مشاوره هم گفت که هر کسی که می خواهد در رشته علوم انسانی برود باید حفظیاتش قوی باشه در این موقع بود که تو دلم گفتم کاربران بیان گفتند که حفظیاتم خوبه منم حرف اخرم معلمی بود و فرم اولویت رو پر کردم اصلا من معلمی رو خیلی دوست دارم.

چند روز است که خیلی ناراحتم چون چند روز دیگر امتحانات اردیبهشت ماه برگزار میشه جهت امادگی دانش اموزان برای امتحانات خردادماه ولی چند تا دروس است که هنوز درس های ان تموم نشده مثل علوم و مطالعات اجتماعی و عربی و لی با این حال عربی و مطالعات اسونه ولی علوم من نمیدونم که چرا معلم علوم درس هایش رو زود تموم نمی کنه تازه با ریلکس درس رو میده تازشم سه تا فصل علوم رو امتحان نگرفته بعد من چطور همه فصل ها رو مرور کنم خدایا به من کمک کن کسی حال من رو نمی دونه و با این حال هر روز معلم ها امتحان میگیرن برای نمره های مستمر این ها رو می تونستند از اسفند ماه شروع کنن تا ما هم خسته نشیم هر روز که سه تا درس داریم هر سه تا درس رو امتحان میگیرن از شفاهی گرفته تا کتبی برای همین نتونستم دیروز یک پست بزارم ولی اگر من در اینده معلم شدم از اسفند از بجه ها امتحان میگیرم تا در اردیبهشت کمی راحت باشند ولی منم می دونم باید درس ها رو مرور کنیم تا نمره هامون خوب باشه ولی نه تا این حد ادم اصلا نمی تونه نفس بکشه انشا امسال هم نمره های مستمرم خوب باشه و همچنین نمره های کتبی هردرس ولی با این حال می دونم که چند تا از درس ها امتحاناتش رو معلم ها از سایت قلم چی میگیرن انشا الله علوم هم در سایت قلم چی باشه برای من هم دعا کنید. راستی اگر کسی کلاس نهم هست در اصفهان بگه چون من از همه درس ها امتحانات خردادشو دارم تا براش بفرستم بازم ممنون که پست من رو خوندید.


امروز درباره یک پست جدید به نام ویژگی های رفتاری انواع معلم ها در مدرسه خدمت شما امدم. اول برای اینکه سراغ مطلب بریم فقط اینو بگم فقط قصد شوخی با معلم های مدرسه خودم رو دارم وقصد بی احترامی به انها رو ندارم. خوب داشتم می گفتم معلم اولمون فامیلش معینی است از سال اول کلاس هفتم همه بچه ها گفته بودند که این معلم خیلی سخت گیر است ولی خیر اشتباه کردند چون هر کسی که درس هایش رو بخونه باهاش کاری نداره یک روز یکی از بچه های کلاس که خیلی تنبل است داشت در حال صحبت کردن معلم با بغل دستی اش صحبت می کردم معلم بهش گفت بیا اینجا بغل میز اونم رفت یک دقیقه معلم هیچی نگفتم یک دفعه ای میز رو انداخت روی زمین یعنی دوستم سکته قلبی رو داشت می زد بد جور صدا داشت حتی ما هم ترسیده بودیم. بریم سراغ معلم دوم که فامیلش شیخی است معلمی خوبیه همه دانش اموزان ازش راضی هستند هر وقت که می خواهد درس بدهد روی میز می نشیند و درس می دهد اصلا جلوی بچه ها خجالت نمی کشد. و وقتی فوتبالی از تلویزیون پخش میشه در مدرسه با گوشی اش فوتبال رو نگاه می کند.بریم سراغ معلم سوم که فامیلش حسینی است این معلم خیلی تند حرف می زنه یعنی کم کسی پیدا میشه که حرف هایش رو بفهمی باید با ان بسازی و بسوزی و در نمره دادن خیلی عالیه من که ازش راضی هستم.بریم سراغ معلم چهارم که اسمش  حسینی است معلم زبان است خیلی معلم خوبیه اما بجه ها دوستش ندارندبریم سراغ معلم پنجم که فامیلش مرادی است این معلم هم خیلی عالیه یعنی یادش میره امتحان بگیره یعنی اگر بگه اون هفته امتحان بگیرم و جلسه بعد برسه به بچه ها میگه امتحان امروز شما داشتید دوستامون هم بهش میگن نخیر امتحان نداریم ولی بعضی از موقع ها ما رو غافل گیر می کنه و امتحان میگیره.بریم سراغ معلم ششم که فامیلش حسینی است یعنی با اینکه معلم جوانی است بچه ها هم می دونن که معلم تازه کار نباید دانش اموزی را به دفتر بفرسته همینجور تو کلاس اذیتش می کنن فکر کنم اونم خیلی دوست داره.بریم سراغ معلم هفتم که فامیلش رضایی است یعنی من عاشق این معلم هستم چون دفتر کلاسی اش رو به دوستانم میده تا دوستام برای خودشون نمره بگذارند وقتی که درس می دهد لا به لای ان شوخی می کند این معلم خیلی عالیه.معلم هشتم که فامیلش قاسمیان است این معلم هم بازنشسته است و زورگی میاد تو کلاس و درس می دهد این معلم هم خیلی عالیهمعلم نهم که فامیلش اصغری است یعنی تو کلاس همه بچه ها خوابشون میبره چون هر وقت می خواهد درس بدهد با کامپیوتر می دهد و معلم خیلی خیلی جدی هم هست. ومعلم اخر که دهم است فامیلش زارعان معلم ورزشمون است یعنی ما رو خیلی ما رو خسته می کند از ورزش از بس با تمرین های مختلف این هم پست امروز اگر خوشتون اومد نظر بگذارید.


موضوع پست امروز من خیلی خسته ام این روز ها است واقعا هم همینه موضوعی است که خیلی من را ناراحت می کند اونم اینه که وقتی معلمی درسی یا امتحانی ازم میگیره یا می پرسه اگه شفاهی باشه همه دانش اموزان میگن این چقدر حفظ می کنه به قول امروزی چقدر این خر خونه یا میگن این برگه ها رو در ابجوش ریخته و قرقره کرده و خورده یعنی شده ابروی من رو در کلاس ببرن یعنی از هر نفر یک نفر جمله میگن یعنی ما که 30 نفر در کلاس هستیم همشون یک جمله حرف می زنن این من رو خیلی ازرده می دهد. ولی اگر کتبی باشد خیلی خوبه چون دانش اموزان نمی توانند درباره من حرف بزنند ولی یه بدی دیگری هم داره بزار داستانش رو برای شما تعریف کنم. یک روز همون روز های اول سال که معلم من رو نمی شناخت به ما گفت که امتحان مطالعات از درس های 1 و 2 و 3 و 4 میگیرد جلسه بعدی امتحان رو در نماز خانه گرفت بعد جلسه بعد که می خواست برگه ها رو تصحیح کنه گفت ساکت باشید و همون وقت گفت که هر کسی تقلب کنه نمره امتحانش صفر است من که خیالم راحت بود چون من درسم را خونده بودم گفتم20 میارم و همه برگه ها رو تصحیح کرد معلم گفت که اول از نمره های 20 به نمره های 10 میام و شروع به خواندن نمره کرد زهرا .20 زینب19 مهسا18 و غیره. من هم داشتم کم کم ناراحت میشدم و تا 10 رسید ولی اسمم رو نگفت همه بچه های کلاس به من خیره شدند معلم به من گفت بیا اینجا رفتم گفت چرا تغلب کردی مگه نمی دونستی نباید تغلب کنی تو که شاگرد درس خون بودی من گفتم که خودم درسم رو خوندم ولی بازم فکر کرد من دروغ میگم بازم خدا رحم کرد بغل دستی ام گفت ازش سوال بپرس همشو بلده و ازم چند تا سوال پرسید سوال1:هویت چیست: هویت عبارتند از و غیره همین سوال ها رو پرسید و بهم نمره داد ولی بازم ناراحتم همون وقت معلم به من گفت که چرا حفط می کنی خلاصه اش رو بگو من هم گفتم که خلاصه نمی تونم و یاد هم نمیگیرم و فقط حفظیاتم خوبه ولی بازم خیلی خسته ام از این روز ها منظور من اینه که حفظیات چیزخوبیه دانش اموزان کلاس می دونن اگر سه صفحه پر از متن رو به من بدهند فردا مثل بلبل براشون مثل متن کتاب میگم یعنی کسی هست که مثل من حفظیاتش خوب باشه؟یا نه؟


واقعا شما هم دقت کرده اید وقی جایی می خواهید بروید اگر زود بروید به موقع به مقصد می رسید ولی وقتی دیر بروید زمین و اسمون دستاشون تو دست همه که ما به مقصد نرسیم واقعا هم همینه این اتفاق برای من افتاد وقتی می خواهم بروم مدرسه همه کار ها سریع پیش میره و به موقع به مدرسه می رسم ولی دیروز صبح یعنی تا می خواستم بروم مدرسه کفش هایم اصلا نبود چند دقیقه صرف پیدا کردن انها بودم بعد کاپشانم رو داشتم پیدا می کردم تازه فهمیدم که کاپشنام در مدرسه جا گذاشتم بعد در راه مدرسه فهمیدم که پوشه کلاسی ام رو جا گذاشتم خوبیش این بود که هنوز نزدیک به خونمون بودم دوباره برگشتم خونه پوشه کلاسی ام رو برداشتم و راه افتادم با صد تا سرعت رسیدم به مدرسه ولی دیدم که در مدرسه بسته است زنگ مدرسه را زدم رفتم در اموزشگاه به ناظم گفتم که این بار اولم است ولی به حرفم گوش نداد و گفت این حرف ها فایده ای نداره باید بری پدر یا مادرت رو بیاری من هم از سر لج همین جور اروم در راه می رفتم و بعد از نیم ساعت به خونه  رسیدم پدرم که رفته بود کار به مادرم گفتم که دیر رسیدم و بیا مدرسه و من هم دوباره با مادر به راه افتادیم و رفتیم به مدرسه بعد ناظم نبود معاون پرورشی بود اون من رو می شناخت اگر این بود اجازه می داد برم کلاس بعد تا من رو دید گفت چرا تو اینجایی من بهش گفتم که دیر امدم به مدرسه و اخر گفت برو تو کلاس و بعد تازه رفتم تو کلاس دیدم داره درس میده و از درس عقب بودم ان روز یعنی بدترین روز خودم بود که تا به حال داشته ام دیگه برام تجربه شده بود که نیم ساعت زودتر چیز هایم رو برای مدرسه اماده کنم و دیگه هم تو زندگی این روز برای من یادم نمیره نمیره که نمیره

******ایا شما هم تا به حال در موقعیت من قرار گرفته اید؟؟؟*******


باسلام برهمگی:)) من این وبلاگ رو ساختم برای اینکه تلاش کنم به ارزوی خودم برسم که همون معلمی است خیلی ها این سوال براشون پیش میاد که معلمی شغل خوبی نیست و برو تجربی بخون ولی به نظر من باید اون رشته ای رو که دوست داری بخونی و موفق باشی من خیلی از کسایی رو می شناسم که به خاطر اینکه دوستشون گفته رشته تجربی یا ریاضی فیزیک رو بخون اون ها هم به حرف دوستشون گوش دادند ولی اخرش موفق نمی شوند اون رشته ای که مد نظره ادم در ان موفق میشه خوب داشتم می گفتم این سایت رو ساختم تا دلنوشته هام رو در ان بزارم و شما بخونید و امیدوارم که لذت ببرید و خوشتون بیاد. معلمی عشق است یعنی در سختی ها دانش رو به دانش اموزان یاد می دهد و خودش هم لذت می برد بعضی از وقت ها که بچه ای درس نمی خونه بهش می گه برو از کلاس بیرون ولی بچه با هزار التماس از معلم خواهش می کند که این بار هم ازشش ببخشد و معلم با دلی پاک می گوید این بار اخرت باشه من یعنی تا حالا که معلم داشتم بهشون احترام گذاشتم روزی نشده که درس نخونم خودم که معلمی دو دوست دارم می خواهم همون وقت از معلم اجازه بگیرم و بگم ادامه اش رو خودم درس بدهم ولی یک حسی نمی گذاره می گه صبر کن حتما یک روزی به جای معلم می ایستی و خودت درس می دهی و لذت می بری انشا الله تا اخر سالی که می خواهم معلم شوم این وبلاگ رو می چرخونه امیدوارم شما هم سایت من رو دنبال کنید بازم ممنون که مطالب من رو میخونید خیلی ممنون

باسلام خدمت همگی چند روز بود نبودم دلیلش این است که داشتم امتحانات مستمر خرداد رو می دادم. خیلی خوشحالم چون امتحانات مستمر خرداد رو به خوبی پشت سر هم گذارندم اما اگر توجه کرده باشید در پست قبلی گفتم که 90 درصد امتحانات از سایت قلم چی است یعنی همه مدرسه می دونستند و می رفتند دانلود می کردند ولی من هیچ وقت این کار رو نکردم چون همه این ها در خرداد با مشکل مواجه می شوند و نمی توانند همه درس ها رو بخونن اتفاقا من هم در کلاس و هم در زنگ های تفریح کتاب تو دستم و همش درس ها رو می خوندم همه بهم می گن چرا اینقدر درس میخونی من هم در جواب ان ها گفتم که هر سر بالایی سرازیری داره اونم هیچ چیز نگفت انشا الله همه درس ها رو نمره خوب بیارم و همچنین امتحانات خرداد ماه رو. راستی من یک دفتر خاطرات دارم که در ان خاطراتم رو می نویسم همه دانش اموزان کلاس می دونند که اخر سال دفتر خاطراتم رو به همه معلم ها می دهم که یه نوشته ای برای من بنویسند و مهم اینکه معلم هایی که دارم رو ازدست می دهم چرا که سال دیگر در دوره متوسطه دوم می روم و معلم ها تغییر می کنند. انشا الله همه معلم ها همیشه موفق باشند راستی یه سوال داشتم ما تا یک شنبه به مدرسه می رویم شما تا چند شنبه می روید؟ممنون که وقتتون رو صرف خوندن مطلب من کردید.


بله برنامه امتحانات پایه نهم استان اصفهان از راه رسید ولی یک شوکه ای بهم وارد کرد دلیلش هم خودم هم نمی دونم چیه ولی یک حسی دارم که میگه تو در این امتحانات موفق می شوی خودم هم می دونم که موفق می شود اما بریم سر تجزیه و تحلیل این برنامه امتحانی. قران که خیلی درس راحتی است همین یک روز هم خیلی زیاد است ریاضی هم خیلی خوبه که دور روز وقت دادند پیام های اسمانی هم وقتش خوب است مطالعات رو باید انصافا دور روز برای ان وقت می گذاشتند سال پیش هم برای مطالعات یک روز مثل امسال گذاشته بودند. علوم تجربی رو باید چهار روز وقت می دادند سال پیش شش روز وقت داشتند اما امسال دو روز برای ان گذاشتند عربی هم وقتش خیلی عالی است زبان خارجی هم وقتش عالی است انشا و املا و امادگی دفاعی وقتشون عالی است امیدوارم که بتوانم این امتحانات رو پشت سر هم رد کنم و موفق باشم شما هم برای من دعا کنید راستی شاید نتوانم در این سایت و سایت دیگرم فعال باشم چون دو هفته امتحانات اردبیهشت ماه داریم و خیلی تاثیر داره در نمره مستمر خرداد بازم ممنون که مطلب من روخوندید.

به نام خدا
بهترین قسمت زندگی لحظه ای است که 
قبل از غروب، در طبیعت
به درختان و ابرها نگاه کنی
و هم صدا با کوهها و گنجشک ها، خدا را ستایش کنی
سبحان الله

باسلام خدمت همه کاربران بیان موضوع امروز من بهترین روز زندگی من است حالا بگو چرا؟پریروز خیلی غمگین بودم به خاطر زبان چون گفته بود که در کتاب زبان اخرش سه سفحه درباره فعل ها است که باید به گذشته بگویی و همراه با معنی حالا توجه اش اینجاست که کسی بهم نگفت که فردا یک شنبه این روز تعطیل است حالا فکر کنم شما باور نکنید ولی راست میگم ولی شانسم در کانال مدرسمون نوشته بود که فردا مدرسه تعطیل است منم خیلی خوشحال شدم به خاطر زبان چون اون هفته با امادگی خود خدمت معلم می روم راستی یادم رفت که بگم امروز یعنی روز دوشنبه اردو داشتیم ولی من نرفتم چون دوست نداشتم مکان ان هم زیاد بلد نیستم رسانه دیجیتال. نمی دونم چی چی بود خیلی ها گفتن چرا نرفتی و معلم ها هم می گفتند چون شاگرد اول ها و اون هایی که درس هاشون خوب بود می رفتند من هم یکی از انها بود ولی در جواب انها می گفتم که ارزش علوم و دانش زیادتر از این اردوهایی است که رفتند داشتم می گفتم بعد ما تو این سه زنگ زنگ اول که انشا داشتیم یه انشا معلم گفت بنویسید بعد دوستام یعنی اونایی که درس خون نبودند روی میز خوابیده بودند معلم هم خجالت کشیده بود ولی واقعا باید کلاس رو تعطیل می کرد زنگ دوم هم قران داشتم و معلم قران داشت 1 ساعت و ربع حرف می زد و ما فقط کله مون رو به مظورتاکید حرف هایش تکان می دادیم و زنگ سوم که ریاضی داشتیم معلم ریاضی گفت که فیلم ببینیم که فیلم مارمولک رو دیدیم ولی بهتر اردو بود که در کلاس ماندیم و اردو نرفتیم به نظر من بهترین روز زندگی من بود.



بله هدف من عشق است و ایثار هزاران خفته از عشق تو بیدار است امروز من جلسه اولویت رشته تحصیلی در مدرسه داشتم و با اولیا باید می امدند اقای رضایی داشت درس می داد یک دفعه معاون پرورشی گفت که همه بچه ها بروند در نماز خانه و ما رفتیم همراه با همه دانش اموزان در نمازخانه در انجا مشاور مدرسه داشت درباره رشته تحصیلی صحیت می کرد و در اخر گفت که هر رشته ای که دوست دارید بروید در ان وارد شوید من داشتم بعضی از اولیا رو می دیدم که با بچه هایشان داشتند با مشاوره صحیت می کردند و همشون می گفتند که می خواهند علوم تجربی و ریاضی فیزیک بروند و من فکر کنم ما درمدرسمون فقط 5 نفر به معلمی می رویم بقیه بالاتر از من می رفتم و لی من یک امیدی تو قلبم داشتم که می گفت تو به درد معلمی می خوری معلم عشق است عشق مشاوره هم گفت که هر کسی که می خواهد در رشته علوم انسانی برود باید حفظیاتش قوی باشه در این موقع بود که تو دلم گفتم کاربران بیان گفتند که حفظیاتم خوبه منم حرف اخرم معلمی بود و فرم اولویت رو پر کردم اصلا من معلمی رو خیلی دوست دارم.

به دلم می نگرم 
در دلم غوغایی ست 
دل دریایی من 
پر آشوب وغم است 
غم غربت 
غم دوری از دوست 
در دلم عشق فراوان دارم 
عشق دارم به نگاه گل سرخ 
نغمه ی بلبل باغ 
و نگارنده ی این ابر سیه 
اندکی بیم دارم 
بیم از آینده 
بیم از این دنیای بی رحم 
غم ها و بیم ها وعشق ها 
همه زیبا هستند 
همه در خانه ی من جا دارند 
امروز با یک پست متفاوت خدمت شما هستم اونم این است که امروز اخرین روز مدرسه بود و تعطیل شدم ولی باید امتحانات خرداد رو باید بخونم. ولی اگر توجه کرده باشی موضوع من درباره دوری از دوست است امروز که تعطیل شدیم هنوز سه ساعت نگذشته دلم برای دوست هایم تنگ شده همینجور فکر هایی در سرم می اید که میگه شاید در متوسطه دوم دبیرستان خیلی از دوست هایی نباشند چون رشته های تحصیلیشون فرق می کنه و باید مدرسه های دیگر ثبت نام کنند ولی باید عادت کنم امروز هم چون روز اخر بود چند نفر دفتر خاظراتشون رو به همه بچه ها می دادند تا براشون یادگاری بنویسند و همچینین به معلم ها هم می دادند به من هم دادند و من هم برای انها یادگاری نوشتم انشا الله سال دیگر در هر جایی هستند موفق باشند و همیشه به یاد من هم باشند و همچنین معلم های عزیزم که برای ما دانش اموزان خیلی زحمت کشیدند و ما را تحمل کردند. همیشه شاد و خرسند باشند و در تمام طول زندگی موفق باشند.

باسلام خدمت همگی چند روز بود نبودم دلیلش این است که داشتم امتحانات مستمر خرداد رو می دادم. خیلی خوشحالم چون امتحانات مستمر خرداد رو به خوبی پشت سر هم گذارندم اما اگر توجه کرده باشید در پست قبلی گفتم که 90 درصد امتحانات از سایت قلم چی است یعنی همه مدرسه می دونستند و می رفتند دانلود می کردند ولی من هیچ وقت این کار رو نکردم چون همه این ها در خرداد با مشکل مواجه می شوند و نمی توانند همه درس ها رو بخونن اتفاقا من هم در کلاس و هم در زنگ های تفریح کتاب تو دستم و همش درس ها رو می خوندم همه بهم می گن چرا اینقدر درس میخونی من هم در جواب ان ها گفتم که هر سر بالایی سرازیری داره اونم هیچ چیز نگفت انشا الله همه درس ها رو نمره خوب بیارم و همچنین امتحانات خرداد ماه رو. راستی من یک دفتر خاطرات دارم که در ان خاطراتم رو می نویسم همه دانش اموزان کلاس می دونند که اخر سال دفتر خاطراتم رو به همه معلم ها می دهم که یه نوشته ای برای من بنویسند و مهم اینکه معلم هایی که دارم رو ازدست می دهم چرا که سال دیگر در دوره متوسطه دوم می روم و معلم ها تغییر می کنند. انشا الله همه معلم ها همیشه موفق باشند راستی یه سوال داشتم ما تا یک شنبه به مدرسه می رویم شما تا چند شنبه می روید؟ممنون که وقتتون رو صرف خوندن مطلب من کردید.


بله برنامه امتحانات پایه نهم استان اصفهان از راه رسید ولی یک شوکه ای بهم وارد کرد دلیلش هم خودم هم نمی دونم چیه ولی یک حسی دارم که میگه تو در این امتحانات موفق می شوی خودم هم می دونم که موفق می شود اما بریم سر تجزیه و تحلیل این برنامه امتحانی. قران که خیلی درس راحتی است همین یک روز هم خیلی زیاد است ریاضی هم خیلی خوبه که دور روز وقت دادند پیام های اسمانی هم وقتش خوب است مطالعات رو باید انصافا دور روز برای ان وقت می گذاشتند سال پیش هم برای مطالعات یک روز مثل امسال گذاشته بودند. علوم تجربی رو باید چهار روز وقت می دادند سال پیش شش روز وقت داشتند اما امسال دو روز برای ان گذاشتند عربی هم وقتش خیلی عالی است زبان خارجی هم وقتش عالی است انشا و املا و امادگی دفاعی وقتشون عالی است امیدوارم که بتوانم این امتحانات رو پشت سر هم رد کنم و موفق باشم شما هم برای من دعا کنید راستی شاید نتوانم در این سایت و سایت دیگرم فعال باشم چون دو هفته امتحانات اردبیهشت ماه داریم و خیلی تاثیر داره در نمره مستمر خرداد بازم ممنون که مطلب من روخوندید.

به نام خدا
بهترین قسمت زندگی لحظه ای است که 
قبل از غروب، در طبیعت
به درختان و ابرها نگاه کنی
و هم صدا با کوهها و گنجشک ها، خدا را ستایش کنی
سبحان الله

باسلام خدمت همه کاربران بیان موضوع امروز من بهترین روز زندگی من است حالا بگو چرا؟پریروز خیلی غمگین بودم به خاطر زبان چون گفته بود که در کتاب زبان اخرش سه سفحه درباره فعل ها است که باید به گذشته بگویی و همراه با معنی حالا توجه اش اینجاست که کسی بهم نگفت که فردا یک شنبه این روز تعطیل است حالا فکر کنم شما باور نکنید ولی راست میگم ولی شانسم در کانال مدرسمون نوشته بود که فردا مدرسه تعطیل است منم خیلی خوشحال شدم به خاطر زبان چون اون هفته با امادگی خود خدمت معلم می روم راستی یادم رفت که بگم امروز یعنی روز دوشنبه اردو داشتیم ولی من نرفتم چون دوست نداشتم مکان ان هم زیاد بلد نیستم رسانه دیجیتال. نمی دونم چی چی بود خیلی ها گفتن چرا نرفتی و معلم ها هم می گفتند چون شاگرد اول ها و اون هایی که درس هاشون خوب بود می رفتند من هم یکی از انها بود ولی در جواب انها می گفتم که ارزش علوم و دانش زیادتر از این اردوهایی است که رفتند داشتم می گفتم بعد ما تو این سه زنگ زنگ اول که انشا داشتیم یه انشا معلم گفت بنویسید بعد دوستام یعنی اونایی که درس خون نبودند روی میز خوابیده بودند معلم هم خجالت کشیده بود ولی واقعا باید کلاس رو تعطیل می کرد زنگ دوم هم قران داشتم و معلم قران داشت 1 ساعت و ربع حرف می زد و ما فقط کله مون رو به مظورتاکید حرف هایش تکان می دادیم و زنگ سوم که ریاضی داشتیم معلم ریاضی گفت که فیلم ببینیم که فیلم مارمولک رو دیدیم ولی بهتر اردو بود که در کلاس ماندیم و اردو نرفتیم به نظر من بهترین روز زندگی من بود.


                                                         

ولادت با سعادت منجی عالم بشریت

            منتقم خون حضرت سیدالشهداء اباعبدالله الحسین (علیه السلام)

حضرت بقیة الله الاعظم حجت ابن الحسن المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

بر عموم شیعیان و منتظران مبارک باد.

نگاهی به زندگینامه امام زمان، حضرت مهدی (ع)

نام: محمد بن الحسن

کنیه: ابوالقاسم

امام زمان حضرت مهدی (عج) هم نام و هم کنیه حضرت پیامبر اکرم(ص) است. در روایات آمده است که شایسته نیست آن حضرت را با نام و کنیه، اسم ببرند تا آن گاه که خداوند به ظهورش زمین را مزیّن و دولتش را ظاهر گرداند.

القاب امام زمان حضرت مهدی (عج)

مهدی، خاتم، منتظر، حجت، صاحب الامر، صاحب امان، قائم و خلف صالح.

شیعیان در دوران غیبت صغری ایشان را «ناحیه مقدسه» لقب داده بودند. در برخی منابع بیش از ۱۸۰ لقب برای امام زمان(ع) بیان شده است.


حتما شما هم می دانید وقتی می خواهید وارد یک رشته ای شوید سوالاتی برای شما هم پیش می اید منم به کسی نیاز دارم که منو راهنمایی کند و به همه سوالات من جواب دهد چون همین سوال ها است که زندگی را از این ور به اون می اندازد خوب بریم سر سراغ پرسش ها سوال اول: اول سایتی است که سوالات کنکور علوم انسانی سال 97 در ان باشد شاید بگید چرا می خواهد نگاه کند تو که کلاس نهمی ولی اینجوری نیست چون می خواهم با سوال های کنکور اشنا بشوم  سوال دوم: این است که در رشته علوم انسانی ریاضی و علوم است یا نه؟ خودم می دونم هست ولی می خواهم بدونم اسونه یا نه.  سوال سوم: رشته علوم انسانی اسونه یا نه این سوال همینجوری پرسیدم. سوال چهارم:برای اینکه در دانشگاه شهر خودم قبول بشم باید چه کاری انجام باید داد. سوال پنجم برای معلمی باید چند سال درس خوند؟سوال ششم برای اماده شدن برای کنکور چند ماه فرصت داریم؟ سوال هفتم: سوال های کنکور علوم انسانی جمعا جند تا است؟ سوال هشتم: همه درس های علوم انسانی حفظیات است؟ سوال نهم:  تعداد کل ترم های کل علوم انسانی چند تا است؟ و سوال دهم:ایا شما هم معلمی رو دوست دارید؟ فکر کنم برای این سوال ها یکی از کابران بیان باید معلم باشد تا پاسخ کامل رو بدهد.



بله هدف من عشق است و ایثار هزاران خفته از عشق تو بیدار است امروز من جلسه اولویت رشته تحصیلی در مدرسه داشتم و با اولیا باید می امدند اقای رضایی داشت درس می داد یک دفعه معاون پرورشی گفت که همه بچه ها بروند در نماز خانه و ما رفتیم همراه با همه دانش اموزان در نمازخانه در انجا مشاور مدرسه داشت درباره رشته تحصیلی صحیت می کرد و در اخر گفت که هر رشته ای که دوست دارید بروید در ان وارد شوید من داشتم بعضی از اولیا رو می دیدم که با بچه هایشان داشتند با مشاوره صحیت می کردند و همشون می گفتند که می خواهند علوم تجربی و ریاضی فیزیک بروند و من فکر کنم ما درمدرسمون فقط 5 نفر به معلمی می رویم بقیه بالاتر از من می رفتم و لی من یک امیدی تو قلبم داشتم که می گفت تو به درد معلمی می خوری معلم عشق است عشق مشاوره هم گفت که هر کسی که می خواهد در رشته علوم انسانی برود باید حفظیاتش قوی باشه در این موقع بود که تو دلم گفتم کاربران بیان گفتند که حفظیاتم خوبه منم حرف اخرم معلمی بود و فرم اولویت رو پر کردم اصلا من معلمی رو خیلی دوست دارم.

چند روز است که خیلی ناراحتم چون چند روز دیگر امتحانات اردیبهشت ماه برگزار میشه جهت امادگی دانش اموزان برای امتحانات خردادماه ولی چند تا دروس است که هنوز درس های ان تموم نشده مثل علوم و مطالعات اجتماعی و عربی و لی با این حال عربی و مطالعات اسونه ولی علوم من نمیدونم که چرا معلم علوم درس هایش رو زود تموم نمی کنه تازه با ریلکس درس رو میده تازشم سه تا فصل علوم رو امتحان نگرفته بعد من چطور همه فصل ها رو مرور کنم خدایا به من کمک کن کسی حال من رو نمی دونه و با این حال هر روز معلم ها امتحان میگیرن برای نمره های مستمر این ها رو می تونستند از اسفند ماه شروع کنن تا ما هم خسته نشیم هر روز که سه تا درس داریم هر سه تا درس رو امتحان میگیرن از شفاهی گرفته تا کتبی برای همین نتونستم دیروز یک پست بزارم ولی اگر من در اینده معلم شدم از اسفند از بجه ها امتحان میگیرم تا در اردیبهشت کمی راحت باشند ولی منم می دونم باید درس ها رو مرور کنیم تا نمره هامون خوب باشه ولی نه تا این حد ادم اصلا نمی تونه نفس بکشه انشا امسال هم نمره های مستمرم خوب باشه و همچنین نمره های کتبی هردرس ولی با این حال می دونم که چند تا از درس ها امتحاناتش رو معلم ها از سایت قلم چی میگیرن انشا الله علوم هم در سایت قلم چی باشه برای من هم دعا کنید. راستی اگر کسی کلاس نهم هست در اصفهان بگه چون من از همه درس ها امتحانات خردادشو دارم تا براش بفرستم بازم ممنون که پست من رو خوندید.


امروز درباره یک پست جدید به نام ویژگی های رفتاری انواع معلم ها در مدرسه خدمت شما امدم. اول برای اینکه سراغ مطلب بریم فقط اینو بگم فقط قصد شوخی با معلم های مدرسه خودم رو دارم وقصد بی احترامی به انها رو ندارم. خوب داشتم می گفتم معلم اولمون فامیلش معینی است از سال اول کلاس هفتم همه بچه ها گفته بودند که این معلم خیلی سخت گیر است ولی خیر اشتباه کردند چون هر کسی که درس هایش رو بخونه باهاش کاری نداره یک روز یکی از بچه های کلاس که خیلی تنبل است داشت در حال صحبت کردن معلم با بغل دستی اش صحبت می کردم معلم بهش گفت بیا اینجا بغل میز اونم رفت یک دقیقه معلم هیچی نگفتم یک دفعه ای میز رو انداخت روی زمین یعنی دوستم سکته قلبی رو داشت می زد بد جور صدا داشت حتی ما هم ترسیده بودیم. بریم سراغ معلم دوم که فامیلش شیخی است معلمی خوبیه همه دانش اموزان ازش راضی هستند هر وقت که می خواهد درس بدهد روی میز می نشیند و درس می دهد اصلا جلوی بچه ها خجالت نمی کشد. و وقتی فوتبالی از تلویزیون پخش میشه در مدرسه با گوشی اش فوتبال رو نگاه می کند.بریم سراغ معلم سوم که فامیلش حسینی است این معلم خیلی تند حرف می زنه یعنی کم کسی پیدا میشه که حرف هایش رو بفهمی باید با ان بسازی و بسوزی و در نمره دادن خیلی عالیه من که ازش راضی هستم.بریم سراغ معلم چهارم که اسمش  حسینی است معلم زبان است خیلی معلم خوبیه اما بجه ها دوستش ندارندبریم سراغ معلم پنجم که فامیلش مرادی است این معلم هم خیلی عالیه یعنی یادش میره امتحان بگیره یعنی اگر بگه اون هفته امتحان بگیرم و جلسه بعد برسه به بچه ها میگه امتحان امروز شما داشتید دوستامون هم بهش میگن نخیر امتحان نداریم ولی بعضی از موقع ها ما رو غافل گیر می کنه و امتحان میگیره.بریم سراغ معلم ششم که فامیلش حسینی است یعنی با اینکه معلم جوانی است بچه ها هم می دونن که معلم تازه کار نباید دانش اموزی را به دفتر بفرسته همینجور تو کلاس اذیتش می کنن فکر کنم اونم خیلی دوست داره.بریم سراغ معلم هفتم که فامیلش رضایی است یعنی من عاشق این معلم هستم چون دفتر کلاسی اش رو به دوستانم میده تا دوستام برای خودشون نمره بگذارند وقتی که درس می دهد لا به لای ان شوخی می کند این معلم خیلی عالیه.معلم هشتم که فامیلش قاسمیان است این معلم هم بازنشسته است و زورگی میاد تو کلاس و درس می دهد این معلم هم خیلی عالیهمعلم نهم که فامیلش اصغری است یعنی تو کلاس همه بچه ها خوابشون میبره چون هر وقت می خواهد درس بدهد با کامپیوتر می دهد و معلم خیلی خیلی جدی هم هست. ومعلم اخر که دهم است فامیلش زارعان معلم ورزشمون است یعنی ما رو خیلی ما رو خسته می کند از ورزش از بس با تمرین های مختلف این هم پست امروز اگر خوشتون اومد نظر بگذارید.


موضوع پست امروز من خیلی خسته ام این روز ها است واقعا هم همینه موضوعی است که خیلی من را ناراحت می کند اونم اینه که وقتی معلمی درسی یا امتحانی ازم میگیره یا می پرسه اگه شفاهی باشه همه دانش اموزان میگن این چقدر حفظ می کنه به قول امروزی چقدر این خر خونه یا میگن این برگه ها رو در ابجوش ریخته و قرقره کرده و خورده یعنی شده ابروی من رو در کلاس ببرن یعنی از هر نفر یک نفر جمله میگن یعنی ما که 30 نفر در کلاس هستیم همشون یک جمله حرف می زنن این من رو خیلی ازرده می دهد. ولی اگر کتبی باشد خیلی خوبه چون دانش اموزان نمی توانند درباره من حرف بزنند ولی یه بدی دیگری هم داره بزار داستانش رو برای شما تعریف کنم. یک روز همون روز های اول سال که معلم من رو نمی شناخت به ما گفت که امتحان مطالعات از درس های 1 و 2 و 3 و 4 میگیرد جلسه بعدی امتحان رو در نماز خانه گرفت بعد جلسه بعد که می خواست برگه ها رو تصحیح کنه گفت ساکت باشید و همون وقت گفت که هر کسی تقلب کنه نمره امتحانش صفر است من که خیالم راحت بود چون من درسم را خونده بودم گفتم20 میارم و همه برگه ها رو تصحیح کرد معلم گفت که اول از نمره های 20 به نمره های 10 میام و شروع به خواندن نمره کرد زهرا .20 زینب19 مهسا18 و غیره. من هم داشتم کم کم ناراحت میشدم و تا 10 رسید ولی اسمم رو نگفت همه بچه های کلاس به من خیره شدند معلم به من گفت بیا اینجا رفتم گفت چرا تغلب کردی مگه نمی دونستی نباید تغلب کنی تو که شاگرد درس خون بودی من گفتم که خودم درسم رو خوندم ولی بازم فکر کرد من دروغ میگم بازم خدا رحم کرد بغل دستی ام گفت ازش سوال بپرس همشو بلده و ازم چند تا سوال پرسید سوال1:هویت چیست: هویت عبارتند از و غیره همین سوال ها رو پرسید و بهم نمره داد ولی بازم ناراحتم همون وقت معلم به من گفت که چرا حفط می کنی خلاصه اش رو بگو من هم گفتم که خلاصه نمی تونم و یاد هم نمیگیرم و فقط حفظیاتم خوبه ولی بازم خیلی خسته ام از این روز ها منظور من اینه که حفظیات چیزخوبیه دانش اموزان کلاس می دونن اگر سه صفحه پر از متن رو به من بدهند فردا مثل بلبل براشون مثل متن کتاب میگم یعنی کسی هست که مثل من حفظیاتش خوب باشه؟یا نه؟


باسلام دیروز در یکی از وبلاگ های بیان به نام وبلاگ همین جوری رفتم که یک چالشی گذاشته بود و من هم در این چالش شرکت کردم. چالش این سایت به صورت سوالی است که باید این سوال ها رو جواب داد سوال ها به شرح زیر است:

1-وقتی سوالی بپرسین چی خوشحالتون میکنه؟ وفتی سوالی بپرسم یک چیز من رو خوشحال می کنم اونم این است که جواب سوال من رو کامل بدهد و برای من روشن و مفهوم باشد. اگر در میان جمعی مثلا در کلاس بودم در حین جواب در پاسخ من کسی حرف نزند اینجوری خیلی خوشحال می شوم.

2-وقتی خبر خوبی میشنوین یا اتفاق خوبی براتون میفته دلتون میخاد اولین نفر به کی بگین؟ در درجه اول به پدر و مادرم که برام خیلی زحمت کشیده اند و در درجه دوم به کاربران بیان و دوست هایم .همین الان خنده ام گرفتم دلیش این است که به یاد برنامه کودک شو افتادم که از بچه ها همین سوالات رو می پرسند.

3-چه چیزی بیشتر از همه ناراحتتون میکنه؟ از بعضی ها که در پشت من غیبت و دروغ و ناسزایی می کنند و همچین بعضی ها که بد قولی می کنند یا وقتی که یکی از اقوام و دوستان صمیمی از دنیا بروند و فوت کنند. و یکی دیگر هم تمام شدن اینترنت که این هم موضوع مهمی است خیلی من را ناراحت می کند.

4-چه چیزی بیشتر از همه خوشحالتون میکنه‌؟ موفق شدن در امتحانات خرداد و همچنین رفتن به پایه های بالاتر تحصیلی و موفقیت در زندگی که این خیلی خیلی من را خوشحال می کند و یکی دیگر این است که کسی به من بد قولی نکند و در پست سر من هم غیبت نکند این من را خیلی خوشحال می کند.
5-یادتون هست که چی شد با دوست صمیمیتون صمیمی شدید؟ اینکه دوست صمیمی ام در درس هایم در طول تحصیلی به من کمک می کند و هچنین رفت و امد نکردن با دوست های بد و همچنین داشتن اخلاق خوب و اعتقادات دینی و راستگویی این سه عامل باعث صمیمی تر شدن با دوست خیلی صمیمیم بود.
6-تحمل قهر دارید؟اگر خودتون اشتباه کرده باشید؟ اول اینکه در این زمینه من کم اشتباه می کنم اگر اشتباه هم کنم تحمل قهر رو ندارم وبا اون فرد خودم زود اشتی می کنم اصلا هم ناراحت نمی شوم خیلی ها هستن که میگن او باید با ما اشتی کند ولی من اینجوری نیستم و تحمل قهر در فاصله زمانی را ندارم.
 و سوال ششم که شخصی است و باید نظرم رو درباره اون فرد بگم که اینجا نمیشه و خیلی مطلبم طولانی میشم از اینکه کامل مطالب من رو خواندید خیلی ممنونم و پیشنهاد می کنم شما هم در این چالش شرکت کنید.

امروز با یک پست متفاوت خدمت شما هستم اونم این است که امروز اخرین روز مدرسه بود و تعطیل شدم ولی امتحانات خرداد رو باید بخونم. ولی اگر توجه کرده باشید موضوع من درباره دوری از دوست است امروز که تعطیل شدیم هنوز سه ساعت نگذشته دلم برای دوست هایم تنگ شده همینجور فکر هایی در سرم می اید که میگه شاید در متوسطه دوم دبیرستان خیلی از دوست هایی نباشند چون رشته های تحصیلیشون فرق می کنه و باید مدرسه های دیگر ثبت نام کنند ولی باید عادت کنم امروز هم چون روز اخر بود چند نفر دفتر خاظراتشون رو به همه بچه ها می دادند تا براشون یادگاری بنویسند و همچینین به معلم ها هم می دادند به من هم دادند و من هم برای انها یادگاری نوشتم انشا الله سال دیگر در هر جایی هستند موفق باشند و همیشه به یاد من هم باشند و همچنین معلم های عزیزم که برای ما دانش اموزان خیلی زحمت کشیدند و ما را تحمل کردند. همیشه شاد و خرسند باشند و در تمام طول زندگی موفق باشند.

به نام خدا
بهترین قسمت زندگی لحظه ای است که 
قبل از غروب، در طبیعت
به درختان و ابرها نگاه کنی
و هم صدا با کوهها و گنجشک ها، خدا را ستایش کنی
سبحان الله

باسلام خدمت همه کاربران بیان موضوع امروز من بهترین روز زندگی من است حالا بگو چرا؟پریروز خیلی غمگین بودم به خاطر زبان چون گفته بود که در کتاب زبان اخرش سه سفحه درباره فعل ها است که باید به گذشته بگویی و همراه با معنی حالا توجه اش اینجاست که کسی بهم نگفت که فردا یک شنبه این روز تعطیل است حالا فکر کنم شما باور نکنید ولی راست میگم ولی شانسم در کانال مدرسمون نوشته بود که فردا مدرسه تعطیل است منم خیلی خوشحال شدم به خاطر زبان چون اون هفته با امادگی خود خدمت معلم می روم راستی یادم رفت که بگم امروز یعنی روز دوشنبه اردو داشتیم ولی من نرفتم چون دوست نداشتم مکان ان هم زیاد بلد نیستم رسانه دیجیتال. نمی دونم چی چی بود خیلی ها گفتن چرا نرفتی و معلم ها هم می گفتند چون شاگرد اول ها و اون هایی که درس هاشون خوب بود می رفتند من هم یکی از انها بود ولی در جواب انها می گفتم که ارزش علوم و دانش زیادتر از این اردوهایی است که رفتند داشتم می گفتم بعد ما تو این سه زنگ زنگ اول که انشا داشتیم یه انشا معلم گفت بنویسید بعد دوستام یعنی اونایی که درس خون نبودند روی میز خوابیده بودند معلم هم خجالت کشیده بود ولی واقعا باید کلاس رو تعطیل می کرد زنگ دوم هم قران داشتم و معلم قران داشت 1 ساعت و ربع حرف می زد و ما فقط کله مون رو به مظورتاکید حرف هایش تکان می دادیم و زنگ سوم که ریاضی داشتیم معلم ریاضی گفت که فیلم ببینیم که فیلم مارمولک رو دیدیم ولی بهتر اردو بود که در کلاس ماندیم و اردو نرفتیم به نظر من بهترین روز زندگی من بود.


                                                         

ولادت با سعادت منجی عالم بشریت

                منتقم خون حضرت سیدالشهداء اباعبدالله الحسین (علیه السلام)

حضرت بقیة الله الاعظم حجت ابن الحسن المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

بر عموم شیعیان و منتظران مبارک باد.

نگاهی به زندگینامه امام زمان، حضرت مهدی (ع)

نام: محمد بن الحسن

کنیه: ابوالقاسم

امام زمان حضرت مهدی (عج) هم نام و هم کنیه حضرت پیامبر اکرم(ص) است. در روایات آمده است که شایسته نیست آن حضرت را با نام و کنیه، اسم ببرند تا آن گاه که خداوند به ظهورش زمین را مزیّن و دولتش را ظاهر گرداند.

القاب امام زمان حضرت مهدی (عج)

مهدی، خاتم، منتظر، حجت، صاحب الامر، صاحب امان، قائم و خلف صالح.

شیعیان در دوران غیبت صغری ایشان را «ناحیه مقدسه» لقب داده بودند. در برخی منابع بیش از ۱۸۰ لقب برای امام زمان(ع) بیان شده است.


حتما شما هم می دانید وقتی می خواهید وارد یک رشته ای شوید سوالاتی برای شما هم پیش می اید منم به کسی نیاز دارم که منو راهنمایی کند و به همه سوالات من جواب دهد چون همین سوال ها است که زندگی را از این ور به اون می اندازد خوب بریم سر سراغ پرسش ها سوال اول: اول سایتی است که سوالات کنکور علوم انسانی سال 97 در ان باشد شاید بگید چرا می خواهد نگاه کند تو که کلاس نهمی ولی اینجوری نیست چون می خواهم با سوال های کنکور اشنا بشوم  سوال دوم: این است که در رشته علوم انسانی ریاضی و علوم است یا نه؟ خودم می دونم هست ولی می خواهم بدونم اسونه یا نه.  سوال سوم: رشته علوم انسانی اسونه یا نه این سوال همینجوری پرسیدم. سوال چهارم:برای اینکه در دانشگاه شهر خودم قبول بشم باید چه کاری انجام باید داد. سوال پنجم برای معلمی باید چند سال درس خوند؟سوال ششم برای اماده شدن برای کنکور چند ماه فرصت داریم؟ سوال هفتم: سوال های کنکور علوم انسانی جمعا چند تا است؟ سوال هشتم: همه درس های علوم انسانی حفظیات است؟ سوال نهم:  تعداد کل ترم های کل علوم انسانی چند تا است؟ و سوال دهم:ایا شما هم معلمی رو دوست دارید؟ فکر کنم برای این سوال ها یکی از کابران بیان باید معلم باشد تا پاسخ کامل رو بدهد.


باسلام دیروز در یکی از وبلاگ های بیان به نام وبلاگ همین جوری رفتم که یک چالشی گذاشته بود و من هم در این چالش شرکت کردم. چالش این سایت به صورت سوالی است که باید این سوال ها رو جواب داد سوال ها به شرح زیر است:

1-وقتی سوالی بپرسین چی خوشحالتون میکنه؟ وقتی سوالی بپرسم یک چیز من رو خوشحال می کنم اونم این است که جواب سوال من رو کامل بدهد و برای من روشن و مفهوم باشد. اگر در میان جمعی مثلا در کلاس بودم در حین جواب در پاسخ من کسی حرف نزند اینجوری خیلی خوشحال می شوم.

2-وقتی خبر خوبی میشنوین یا اتفاق خوبی براتون میفته دلتون میخاد اولین نفر به کی بگین؟ در درجه اول به پدر و مادرم که برام خیلی زحمت کشیده اند و در درجه دوم به کاربران بیان و دوست هایم .همین الان خنده ام گرفتم دلیش این است که به یاد برنامه کودک شو افتادم که از بچه ها همین سوالات رو می پرسند.

3-چه چیزی بیشتر از همه ناراحتتون میکنه؟ از بعضی ها که در پشت من غیبت و دروغ و ناسزایی می کنند و همچین بعضی ها که بد قولی می کنند یا وقتی که یکی از اقوام و دوستان صمیمی از دنیا بروند و فوت کنند. و یکی دیگر هم تمام شدن اینترنت که این هم موضوع مهمی است خیلی من را ناراحت می کند.

4-چه چیزی بیشتر از همه خوشحالتون میکنه‌؟ موفق شدن در امتحانات خرداد و همچنین رفتن به پایه های بالاتر تحصیلی و موفقیت در زندگی که این خیلی خیلی من را خوشحال می کند و یکی دیگر این است که کسی به من بد قولی نکند و در پست سر من هم غیبت نکند این من را خیلی خوشحال می کند.
5-یادتون هست که چی شد با دوست صمیمیتون صمیمی شدید؟ اینکه دوست صمیمی ام در درس هایم در طول تحصیلی به من کمک می کند و هچنین رفت و امد نکردن با دوست های بد و همچنین داشتن اخلاق خوب و اعتقادات دینی و راستگویی این سه عامل باعث صمیمی تر شدن با دوست خیلی صمیمیم بود.
6-تحمل قهر دارید؟اگر خودتون اشتباه کرده باشید؟ اول اینکه در این زمینه من کم اشتباه می کنم اگر اشتباه هم کنم تحمل قهر رو ندارم وبا اون فرد خودم زود اشتی می کنم اصلا هم ناراحت نمی شوم خیلی ها هستن که میگن او باید با ما اشتی کند ولی من اینجوری نیستم و تحمل قهر در فاصله زمانی را ندارم.
 و سوال ششم که شخصی است و باید نظرم رو درباره اون فرد بگم که اینجا نمیشه و خیلی مطلبم طولانی میشم از اینکه کامل مطالب من رو خواندید خیلی ممنونم و پیشنهاد می کنم شما هم در این چالش شرکت کنید.

باسلام خدمت همه کاربران بیان خوب من تا حالا دو امتحان رو پیش سر گذاشتم یکی امتحان قران و دیگری که خیلی مهمتره امتحان ریاضی امتحان قران رو که خیلی خوب دادم و کلا 10نمره داشت و 10 نمره دیگر خواندن ایه های قران بود که باید با تلفظ صحیح کلمات و همچنین با صوت خواندن بود و امتحان دوم که ریاضی بودخیلی عالی بودم چون 70 درصد از سوال ها از از سال 96 ویژه غایبین موجه بود و من اتفاقا این سوال ها رو کار کرده بودم و همشون رو درست انجام دادم انشا الله امتحان بعدی که هدیه است و بعد از ان علوم رو خیلی خوب بیاورم مطلب دیگری که خواستم بگویم این است که اگر موافق باشید من در اخر امتحانات چالشی بگذارم در مورد عکس کارنامه هاتون رو بزارید. و نکته دیگر این است که برای امتحانات خوب درس بخونیم اگر نخونیم همین جوری نمره که بدست نمی اوریم به قول یک جمله که می گوید: سلامتی استادی که سر جلسه امتحان دید برگم سفیده . اومد در گوشم گفت: نگران چی هستی؟ اسمتو بنویس بقیش با من! ولی حیف بیدار شدم بقیه خوابمو ندیدم.) به این نکته می رسیم که از سر غفلت که درس نخونیم نمره مون خوب نمی شود به قول معلمون که می گوید سر جلسه امتحان منتظر نباش که امداد غیبی بیاید و بعضی ها رو در امتحانات دیدم که اونایی که درسشون خیلی خوب نیست همون یک ربع اول برگه شون رو تحویل می دهند به نظرم باید بیشتر بنشینند تا فکر کنند و به سوال مورد نظرشون برسند. یک نکته دیگر که باقی مانده در بعضی از وبلاگ ها دیدم که مسابقه ای گذاسته بوند با نام چقدر من رو می شناسی واقعا این مسابقه جالبه برای همین منم این مسابقه رو ایجاد کردم شما هم می توانید شرکت کنید و امتیازتون رو بگید این هم لینکش:https://grandedesafio.com/quiz/10354170.



اگر تمامی کتاب های تاریخ را ورق بزنیم تا ببینیم که اولین شعر فارسی را چه کسی سروده است،شاید به جواب نرسیم،چون اغلب این کتاب ها به زمانی بر می گردند که نشانه های مکتوبی پیدا شده باشد،مثلا کتیبه ی سنگی بر سر گوری یا کتاب قدیمی یا چیز هایی از این قبیل.
گروهی از تاریخ نویسان هم معتقدند،زرتشت پیامبر ایرانی،اولین شاعر بوده است اگر چه اطلاعات دقیقی از تاریخ تولد زرتشت در دست نیست،اما برخی تاریخ نویسان می گویند او هزار سال پیش از تولد مسیح به دنیا امده است،یعنی حدود سه هزار سال پیش. ((گات))ها بخشی از کتاب زرتشت به نام ((اوستا)) است که ان را اولین شعر های مکتوب ایران و کهن ترین نوشته ها می دانند.
بعضی ها هم این بیت را اولین شعر فارسی می دانند.((منم ان شیر شلنبه / منم ان ببر یله)) که وزن دارد و به شعر امروز هم شبیه است.
عده ای هم اعتقاد دارند،بهرام گور،پادشاه ساسانی،اولین شعر فارسی را در گفت و گویی عاشقانه با همسرش دلارام،سروده است.اما هیچ سندی برای تایید این سخن وجود ندارد.
برخی از مورخان در میان کتیبه های پادشاهان هخامنشی نیز،نشانه هایی از شعر یافته اند که البته به زبان فارسی باستان نگاشته شده اند.مثل نوشته ی زیر که بخشی از یک کتیبه است.((خدای بزرگ اهورا مزدا / که این بوم را داد / که ان اسمان را داد / که مردم را داد / که شادی را داد مر مردم را )).
البته تاریخ نویسان،اعتقاد دارند اولین شعرهای فارسی ثبت شده به دوره ی بعد از اسلام بر می گردد و اولین شعر را عباس مروزی سروده است.نام حنظله باد غیسی هم در میان اولین شاعران فارسی است.کسی که این شعر را سروده است:(( مهمتری گربه کام شیر در است / شو خطر کن ز کام شیر بجوی.)).ابوحفض سغدی سمرقندی،فیروز مشرقی و . هم جزء اولین شاعران فارسی گوی هستند و قطعه هایی از انها وجود دارد.



دیروز خیلی استرس رفتن به مدرسه را داشتم.بالاخره برای صبح روز مدرسه به سختی خوابیدم.خیلی خواب مدرسه رو می دیدم.صبح زود ساعت 5:30 بیدار شدم.نماز صبح خودم رو خوندم.صبحانه ام رو میل کردم.دندان هایم رو مسواک زدم.لباس های مدرسه ام رو پوشیدم و همچنین لوازم التحریرم رو در کیف گذاشتم.برای اینکه بدون استرس به مدرسه بروم در خانه دوستم رفتم.زنگ انها رو زدم.بعد از چند دقیقه در را باز کرد و به سمت مدرسه حرکت کردیم.بعد از یک ربع به مدرسه رسیدیم.دانش اموزان زیادی در دبیرستان بودند.من با دوستم در یک گوشه از حیاط مدرسه نشستیم.حیاط مدرسه خیلی خیلی بزرگ هست.یعنی زمان رفتن به دستشویی و رفتن به کلاس حدود یک ربع طول می کشد.یکی یکی همکلاسی های قبلی راهنمایی رو می دیدم ولی نصف ان ها یا به رشته علوم تجربی رفته بودند یا به رشته ریاضی فیزیک رفته بودند.بعد از چند دقیقه زنگ مدرسه خورد.اصلا صف مدرسه رو بلد نبودیم به سختی صف مدرسه رو پیدا کردیم.معاون مدرسه به اندازه یک ربع داشت قوانین مدرسه رو می گفت.بعدبه کلاس مورد نظر دهم علوم انسانی رفتیم.در کلاس من فقط پنج نفر رو که همان دوست هایم بودند می شناختم.زنگ اول ناظم یکی یکی دانش اموزان رو صدا میزد تا کتاب هایشان رو تحویل بگیرند.زنگ اول درس تاریخ داشتیم معلمش خیلی مهربان بود.زنگ تفریح خورد و بعد از 5 دقیقه  دوباره به کلاس  رفتیم.زنگ دوم درس جامعه شناسی داشتیم و معلمش خیلی مهربان بود.زنگ سوم نگارش داشتیم و معلمش خیلی جدی بود.در اخر زنگ رفتن به خانه خورد و به خانه برگشتم.یعنی پر استرس ترین روز در عمرم همین روز بود.شما روز اول مهر رو چگونه گذراندید؟؟؟

پی نوشت:من در فصل مدرسه زیاد پست نمی گذارم ولی حتما در یک هفته یک پست منتشر می کنم.بیشتر میخوام از وبلاگم فاصله بگیرم و تمرکزم رو روی درس خواندن بگذارم.بازم از تمام کسانی که پست های وبلاگ من رو می خوانند خیلی تشکر می کنم.




دیروز با پدر و مادرم برای تفریح و استراحت به شهر تهران و سپس شهر اصفهان رفتیم.متاسفانه وضعیت بی حجابی در استان های ایران خیلی گسترش پیدا کرده است.انگار روز به روز وضعیت بی حجابی در کشور ایران بیشتر می شود.مردها خودشون رو شبیه ن می کنند و ن هم خودشون رو شبیه مردان می کنند،واقعا راست میگن که دوره اخر امان داره فرا میرسه.
چند ماه پیش در در اخبار شبکه خبر نشون میداد که باید قانونی برای وضعیت حجاب تصویب کنند.خبرنگار گزارشی تهیه کرده بود که از ن نامحرم مصاحبه می کرد و می گفت که ایا خوب هست که این قانون تصویب شود یا نه،ان ها هم می گفتند که این قانون اگر تصویب شود خیلی خوب هست و امنیت ن در جامعه بیشتر می شود و وضعیت بی حجابی در کشور ما کاهش می بابد.همان موقع با خودم گفتم که ای کاش جای خبرنگار بودم و از ان ها می پرسیدم که پس چرا بی حجاب هستید و هدفتون از بی حجابی چیه!یا فقط جلوی دوربین این حرف ها رو می زنید.
پدرم به من می گفت که اصلا قدیم ها اینجوری نبوده و حتی خود همسرش هم وقتی می خواست وارد خانه اش شود یا الله می گفته که شاید فرد نامحرمی در خانه اش نباشد. ولی الان رو هم ببینید اصلا انگار جامعه به هم ریخته.حتی من با اون دسته از کسانی هم مخالف هستم که میگن طوری نیست بی حجاب باشیم ولی با خدا که هستیم و نماز هامون رو هم به وقت می خونیم.فکر کنم اصلا خداوند نماز های اینگونه افراد رو قبول نمی کنه.
ای کاش همایش عفاف و حجاب در هر ماه یک بار برگزار بشه که شاید این وضعیت بی حجابی کمتر بشه.
بازم خدا را شکر می کنم که من در یک شهرستانی هستم که افراد بی حجاب خیلی خیلی کم پیدا می شوند.
به نظر شما بهترین راه حلی که این بی حجابی در کشور ماه کمتر بشه چیه؟؟؟



امروز برای تمیز کردن کمد کتاب هایم و همچنین اتاقم خیلی خسته شدم.بیشتر خستگی هایم مربوط به تمیز کردن و بیرون اوردن کتاب ها و مجلات و کاغذ و. بود.وقتی که داشتم به کاغذ ها نگاه می کردم و ان ها رو مرتب می کردم دوباره یاد معلم هایم افتادم که چقدر مهربون بودند و همچنین به نمره های عالیم نگاه می کردم و می گفتم چقدر برای این نمره ها تلاش کردم و در اخر هم نتیجه شون رو دیدم.انشا الله که امسال هم معلم ها مهربان باشند.من یک عادتی که دارم دوست دارم تمام کتاب های درسی سال قبل رو نگه دارم.چون برای سال اینده شاید یک کلمه یا یک نکته ای برای من مفید باشد.

دیروز به دبیرستان جدیدم برای تحویل گرفتن کتاب ها زنگ زدم  ان ها گفتند که در روز اول مهر در کلاس کتاب ها رو به دانش اموزان تحویل می دهند ولی من اینجوری دوست ندارم چون روز اول مهر کیف ها خالی از کتاب هست.

امروز تمام لوازم التحریرم را خرید کردم و چقدر این مغازه لوازم التحریر شلوغ بود یعنی من یک ساعت و نیم داخل مغازه لوازم التحریر بودم.قیمت لوازم التحریر خیلی بالا رفته است.

 در این سه ماه که بعضی وقت ها دوستان همکلاسی ام در دبیرستان متوسطه اول رو می دیدم و هر کدوم در یک رشته ی تحصیلی مثلا علوم تجربی یا ریاضی فیزیک یا علوم انسانی و رفته بودند خیلی خوشحال شدم.ولی بعضی از همکلاسی هایم رو ندیدم شاید به یک شهر دیگر رفته اند و شایدانشاالله هر کجای ایران که هستند موفق باشند.

تابستان امسال برای من  تابستان خوب و معمولی بود.راستی تابستان خودتان را چگونه گذراندید؟




اگر همین اول کار به شما بگویم معرفی کتاب که قرار است امروز با ان اشنا شویم 290 سال پیش نوشته شده چه واکنشی نشان می دهید؟شاید بگویید کی حال دارد همچنین کتابی بخواند؟ما حرف مادربزرگ و پدربزرگمان را هم گاهی متوجه نمی شویم چه برسد به ادم های 300 سال قبل! اما مطمئنم وقتی بگویم این کتاب به مسافرت ان هم از نوع عجیب و غریبش مربوط است حتما شما هم هوس خواندنش را می کنید.هنوز هم نتوانستید حدس بزنید این بار چه کتابی را در نظر دارم؟خب زیاد به خودتان فشار نیاورید چون حال و حوصله تان را برای خواندنش نیاز دارید.کتاب این دفعه مان ((سفرهای گالیور)) است.

شاید خیلی از شما فیلم یا انیمیشنی از این کتاب دیده باشید،یک قطعه موسیقی درباره اش شنیده باشید،به تماشای نمایشی با این نام رفته باشید،کمیک استریپی از ان به چشمتان خورده باشد،عروسک ها و مجسمه هایش را خریده باشید،سریال های تلویزیونی کمدی اش را دیده باشید و خیلی چیزهای دیگر.اخر می دانید این کتاب نه تنها در زمان خودش که حتی همین حالا هم ان قدر معروف است که هر نوع محصولی که فکرش را بکنید درباره ی ان ساخته اند.می خواهید بدانید چرا این داستان این قدر معروف شده است؟

جاناتان سوییفت نویسنده ی این کتاب با اینکه در جنگ های ایرند شرکت کرده بود و مسئولیت های ی و مذهبی هم داشت.علت ان را می توان نوشتن یک داستان خیالی دانست که به زمان و مکان محدود نمی شود.یعنی ادم ها در هر دوره ی زمانی و در هر کشوری می توانند خیالشان را به کار بیندازند و همراه گالیور به سرزمین های عجیب و غریب سفر کنند.گالیور شخصیت اصلی این کتاب ناخدایی بود که در طول داستان به خاطر مشکلاتی که برایش پیش می امد مجبور می شد به جزیره ای پناه ببرد.مثلا کشتی اش می شکست و او راهی نداشت جز اینکه خودش را به نزدیک ترین خشکی برساند.

برای همین هم در طول داستان به چهار جزیره ی عجیب و غریب رفت و شرح ماجراهایی را که برایش اتفاق افتاده بود نوشت.دفعه ی اول بعد از شکستن کشتی اش توسط امواج به جزیره ای برده شد به نام ((سرزمین لی لی پوت ها.)) محل زندگی ادم کوچولوهایی که اندازه ی انگشتش بودند و در دو سرزمین همسایه مدام با هم سر شکستن تخم مرغ از بالا یا از پایین دعوا می کردند.

دفعه ی دوم باز هم کشتی اش شکست و این بار به سرزمینی به نام ((براب دینگ نگ)) رفت که برعکس قبلی بود.یعنی این بار گالیور یک کوتوله به حساب می امد.چون ساکنان ان جزیره حسابی غول پیکر بودند و او را توی یک قوطی کوچک نگه می داشتند.سومین بار جزیره ای عجیب در اسمان دید و ساکنین جزیره او را بالا کشیدند.ان ها به شدت درگیر علم بودند و دلشان می خواست از هر چیز ساده و پیش پا افتاده ای استفاده ی علمی کنند.

اسم این جزیره ((لاپوتا)) بود.چهارمین بار هم به سرزمینی رفت که اسمش ((هوئی هنم)) بود.جایی که اسب هایش از ادم ها باهوش تر بودند و بر انسان ها حکومت می کردند.اگر شما به جای گالیور بودید این جزیره ها را ترک می کردید یا در یکی از ان ها می ماندید؟اصلا کدام یکی از بیشتر دوست دارید؟جزیره ی لیلی پوت ها یا یک جزیره ی علمی که از خیار هم نور تولید می کنند؟

شاید شما هم به اطلاعات بیشتری نیاز دارید.پس بهتر است زودتر کتاب سفرهای گالیور را بخوانید تا راحت تر بتوانید تصمیم بگیرید که اگر یک روز وسط دریا بودید و کشتی تان شکست کدام جزیره را برای ست انتخاب کنید.




أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ

ایا خدا برای بنده اش کافی نیست؟(زمر/۳۶)

وقتی اولین ستاره در اسمان روشن می شود،من به تو فکر می کنم.

وقتی اولین برگ روی شاخه ی درخت سبز می شود،من به تو فکر می کنم.

وقتی اولین قطره ی باران روی خاک می افتد،من به تو فکر می کنم.

وقتی اولین صفحه دفترم را باز می کنم،به تو فکر می کنم.

اولین ستاره،اولین برگ،اولین قطره باران،اولین صفحه دفترم.مرا به یاد تو می اندازد.

روی صفحه اول همه ی دفترهایم نوشته ام:(( به نام خداوند بخشنده ی مهربان.))




مردمانی که در دل کوه ها و دشت ها به دنبال مراتع برای دام هایشان در حرکت اند،انسان های چادر نشینی که به انچه برایشان مقدر شده قانع اند و به دور از هیاهوی شهر و شهرنشینان زندگی می کنند،انسان هایی که از سپیده ی صبح تا شب ارام و قرار ندارند و دائما در حال تلاش و تولیدند.کوچ نشینی نوعی زندگی است که در ان انسان ها از راه پرورش حیوانات و با بهره مندی از فراورده های کشاورزی زندگی می کنند.ان ها در طول یک سال،دو یا چند بار محل ست خودشان را جابه جا می کنند.ناحیه ای را که کوچ نشینان جابه جا می شوند به کوچ عمودی و افقی تقسیم می کنند.بیشتر کوچ نشینان ها در ایران به صورت عمودی است،بین دشت ها،کوهپایه ها و کوهستان ها.غالب دام ها نیز بز و گوسفندند.اما در کوچ افقی دام اصلی شتر است و کوچ نشینان به همراه دام خود در پهنه ی صحرا دنبال مراتع غنی می گردند.

کوچ نشینان را می توان از نظر چگونگی کوچ و ستشان به دو گروه تقسیم کرد،1- بدون ست پایدار:کوچ نشینانی که فقط بین مناطق سردسیر و گرمسیر در حرکت و کوچ هستند،ستگاه دائمی ندارند،در تمام فصل در چادر زندگی می کنند و شغل اصلی ان ها گله داری است.2 -نیمه کوچ نشینان:شیوه ی زندگی ییلافی و قشلاقی دارند.زمستان ها در خانه ی روستایی زندگی می کنند و در تابستان ها به همراه دام به مناطق کوهستانی می روند و در چادرها زندگی می کنند.

عشایر در سراسر ایران پراکنده اند اما با توجه به بزرگ بودن ایلات،بعضی از ان ها نام اشناترند.از میان ان ها به عشایر شاهسون و قشقایی اشاره می کنم.

ایل قشقایی: از ایلات مهم ترک زبان است.مرکز اصلی این ایل فارس است.شغل ان ها دام داری و کشاورزی است.مسکن انان چادرهای سیاه رنگی از موی بز است و به شکل مستطیل درست می کنند که به ان بوهون می گویند.لباس ن ایل کلاهچه مخملی است و روی ان لچک سه گوش می بندند و همین طور پیراهن بلندی که تا روی پا می اید و نیم تنه ای از جنس مخمل روی ان می پوشند.لباس مردان از کلاه نمدی،پیراهن گشاد،و شلوار و عبای سفید رنگ پشمی است که در زمستان می پوشند.

ایل شاهسون: قلمرو این ایل در استان اردبیل،کناره های رود ارس،زنجان و ساوه قرار دارد. و به زبان اذری صحبت می کنند.مسکن اصلی شاهسون ها به نام الاچیق معروف است که چادرهایی به شکل نیم دایره اند.لباس مردان ایل از کت و شلوار،پیراهن،کلاه پشمی یا لبه دار تشکیل شده و لباس ن شامل پیراهنی بلند با جلیقه ای بی استین،و روی سری و دستمالی است که بر دهان می بندند.ان ها از راه کشاورزی و دامداری و تولید صنایع دستی امرار معاش می کنند.




خداوند به ما نعمت های زیادی داده است.دو تا از این نعمت ها پدر و مادر هستند.من پدر و مادر خودم را خیلی دوست دارم و هر صبح و شب برای سلامتی انها دعا می کنم و از خدا می خواهم به من کمک کند تا برای انان فرزند خوبی باشم و وظایف خودم را به خوبی انجام دهم.پدر و مادر مثل خورشید و ماه هستند که روز و شب ما را روشن می کنند.

روزی که ما به دنیا امدیم،یک طفل بودیم،نه می توانستیم غذا بخوریم،نه می توانستیم از خودمان دفاع کنیم،حتی یک مورچه و مگس هم زورش به ما می رسید.با ذره ای سرما،ممکن بود یخ بزنیم،با کمی گرما ممکن بود بپزیم.با یک مریضی،جان به جان افرین تسلیم کنیم.حتی ممکن بود خوراک موش و گربه و سگ همسایه بشویم،اما این اتفاق ها نیفتاد و ما بزرگ شدیم.

راه رفتن،بلد نبودیم تا می خواستیم بلند شویم،زود به زمین می افتادیم.حرف زدن بلد نبویم،خیلی بی ربط حرف می زدیم،کلمه ها را نمی توانستیم درست بر زبان بیاوریم و خیلی چیزهای دیگر که خودتان بهتر از من می دانید.

چه کسی ما را از خطرات نجات داد؟چه کسی راه رفتن را به ما یاد داد؟چه کسی حرف زدن،را به ما اموخت؟در اینجاست که به یاد این شعر می افتم:

گویند مرا چو زاد مادر | به دهن گرفتن اموخت

شب ها بر گاهواره ی من | تا صبح نشست و خفتن اموخت

لبخند نهاد بر لب من | بر غنچه ی گل ، شگفتن اموخت

یک حرف و دو حرف ، بر زبانم | الفاظ نهاد و گفتن اموخت

دستم بگرفت و پا به پا برد | تا شیوه ی راه رفتن اموخت

پس هستی من ، ز هستی اوست | تا هستم و هست ، دارمش دوست

من فکر می کنم همان طور که پدر و مادر در وقتی که ما ناتوان بوده ایم،به ما کمک کرده اند،ما نیز باید در وقت ناتوانی،عصای دستشان شویم و دست انها را بگیریم.پدر و مادر برای ما دو نعمت خداوندی هستند و ما باید قدر انها را بدانیم.اگر ما قدر پدر و مادر خود را ندانیم بعدا که خودمان صاحب فرزند شویم،بچه های ما هم قدر ما را نخواهند دانست.




چند روزی هست که یکی از دوستان بیانی به نام وبلاگ هاتف،پستی منتشر کرده است که برای 16 شهریور که روز وبلاگ نویس هست،شما بیانی ها پستی از وبلاگ خود را به این مساله اختصاص بدهید.اقای هاتف هم یک حرکتی انجام می دهد و به رسم یادگار هم هدایایی تقدیم می کند. من هم از اقای هاتف تشکر می کنم که این پست چالش رو راه انداخته است.شما هم اگر دوست دارید در این چالش سهیم باشید،این پست را تا اخر بخونید تا نحوه شرکت در این چالش رو هم به شما بگویم.پس با من همراه باشید.

  • احساس هایم نسبت به وبلاگ نویسی.
قبلا که وبلاگ نداشتم،احساس پوچی و بیهودگی می کردم که یک چیز را از دست دادم.مثل یک فرد حیران و سرگردان بودم،نمی دونستم چیکار کنم یا یاداشت هایم را کجا بنویسم که همه ببینند و نسبت به یادداشت هایم من را راهنمایی کنند.ولی از روزی که وبلاگ بیان رو پیدا کردم و وبلاگی ساختم تمام احساس های منفی که داشتم از بین رفت و از این به بعد وبلاگ نویسی رو خیلی دوست دارم،انگار راه خودم رو پیدا کردم،دیگر حیران و سرگردان نیستم،به راحتی می توانم یادداشت هایم رو بنویسم و نسبت به این موضوع خیلی خوشحال هستم،تازه می توانم مطالب دیگر دوستان بیانی رو دنبال و مطالعه کنم.

  • وبلاگم برای خودم معنی هایی دارد.
هیچ کسی جز خود مدیر وبلاگ نمی تواند حدس بزند که وبلاگش چه معنایی برای خودش داشته است.وبلاگم برای خودم انگار خانه ای است که در ان زندگی می کنم که هرگز چراغ ان خاموش نمی شود و حتی یک لحظه نمی توانم ترکش کنم.انگار تا این وبلاگ را راه اندازی کردم در تمام سال های تحصیلی موفق هستم.وبلاگم برای خودم عشق و صفا دارد.با ساختن این وبلاگ پی بردم که میشه چند دقیقه ای یا چند ساعتی هم در فضای مجازی مشغول شد.

  • خاطره ای در مورد وبلاگ نویسی من.
یک روز داشتم پست طولانی در مورد یک موضوع می نوشتم،خیلی وقت خودم را گرفت.ولی صبر کردم و به خودم گفتم نصف پست رو امروز بنویس و نصف پست رو فردا می بنویس و نوشتم.پست رو حالت انتشار زدم تا ببینم غلط املایی و رعایت علائم نگارشی و. نداشته باشه.بعد یک جمله رو ننوشته بودم،برای اینکه هنوز کسی نبینه با عجله اون جمله رو نوشتم و تا می خواستم روی ذخیره بزنم،روی حذف زدم دلیلش رو هم نمی دونم فکر کنم از خستگی زیاد خودم بوده.یعنی داشتم مثل یک قطار سوت می کشیدم و دود از سرم بلند میشد.یک دفعه نظری از یکی ار کابران بیان اومد که چرا پستت رو حذف کردی و شانس اوردی که دوبار صفحه پستت رو باز کرده بودم،بعد پستم رو به صورت یک نظر خصوصی برام فرستاد و خیلی خوشحال شدم. از این پس یاد گرفتم که روی پیش نمایش پست بزنم و زیاد هم عجله نکنم.(عجله کردن کار شیطان هست).

  • معرفی بهترین پست و احساس نوشتن پست از نظر خودم.
فکر کنم افرادی که عمر وبلاگشان بیشتر است این سوال براشون سخت باشه چون خیلی پست دارند و انتخاب خیلی سخت میشه ولی من کلا 48 پست تا الان منتشر کردم که معرفی بهترین پست از نظر خودم پست (تنهایی شیرین که بعضی از وقت ها دلنشین می شوند) هست.وقتی که داشتم این پست رو می نوشتم احساس ارامش می کردم و در تنهایی خودم زندگی می کردم،ولی با خدا احساس تنهایی نمی کردم چون او همیشه با من هست. تنهایی تلخ را برای من تنهایی شیرین می کند و اگر با او راز و نیاز کنی مطمئن هستی که رازت را به هیچ کس نمی گوید.خداوند بهترین مشاور من بوده است.مهربانی او دلم را ارام می کند.

  • چند مورد از چیزهایی که وبلاگ نویسی به من داده است.
یکی از مهم ترین چیز هایی که وبلاگ نویسی به من داده همین زیاد خواندن کتاب است و خدا را شکر می کنم که زودتر با وبلاگ نویسی اشنا شدم.یکی دیگر از چیزهایی که وبلاگ نویسی به من داده استفاده صحیح از زمان هست که به نظر من موضوع خیلی مهمی در جامعه ما است.یکی از چیز هایی که وبلاگ نویسی به من داده این است،دید و بازدید خویشاوندان است،دلیلش هم این است که هر روز به وبلاگ ها سر می زدم.بازم هم هست ولی در ذهن من نمیاد.

  • تشویق کردن وبلاگ نویس های قدیم و جدید.
دوستان وبلاگ نویس قدیمی که قبلا پست می گذاشتید،چند سال هست که دیگر فعالیتی در وبلاگتون نمی کنید خواهش می کنم دوباره بگردید و فضای وبلاگ نویسی رو گسترش دهید.نباید فضای وبلاگ نویسی رو به افول باشه.دوستان وبلاگ نویس جدید که در حال حاضر در وبلاگتان فعالیت می کنید هرگز وبلاگ خود را ترک نکنید و حداقل اگر وقتی داشتید یک پست بگذارید.

  • دعوت کردن دوستان بیانی.
از دوستان بیانی به خصوص اقای حامد از وبلاگ یادداشت های حامد و رزمنده از وبلاگ فانوس جزیره و سید جواد از وبلاگ سکوت دعوت می کنم که در این چالش شرکت کنند.ضمنا هر کسی که این پست را می خواند می تواند در این چالش شرکت کند.

  • نحوه ی شرکت در این چالش.
طبق حرفی که زدم برای شرکت در این چالش یکی از پست های وبلاگتون رو به این مساله اختصاص دهید و مثل من همه این موضوع هایی رو که با تیک سبز و درشت نوشته ام را شما هم بنویسید و زیر هر کدوم توضیحی ارائه بدهید و در اخر چند نفر از کسانی رو به این چالش دعوت کنید.وقتی که پست رو نوشتید می توانید به صورت یک ایمیل به اقای هاتف به ادرس(hi@hatefix.ir) بفرستید یا به صورت یک پیام خصوصی به وبلاگ اقای هاتف به نشانی سایت (blog.hatefix.ir) بفرستید.همه این ها به خاطر این است که اقای هاتف در روز موعود پست هایتان را با ادرس وبلاگتان منتشر کند.ضمنا مطالبی رو که انتخاب می کنید سعی کنید که کوتاه باشد.چون این حرکت همراه با هدیه است حتما باید در پست وبلاگتان ادرس وبلاگ اقای هاتف رو لینک کنید که بقیه هم بتوانند در این چالش شرکت کنند.توضیحات بیشتر در مورد شرکت در این چالش در وبلاگ اقای هاتف:(blog.hatefix.ir)



دنیای امروز،دنیای گوناگون رسانه ها و هجوم گسترده ی پیام هاست.در هر دقیقه،پیام های بی شماری دریافت و روانه می کنیم.پیام ما در یک چشم به هم زدن،به دورترین نقاط جهان می رسد و منتشر می شود.در چنین جهانی ما هم باید درست بیندیشیم و خود را به ابزارهای زیستن در ان،مجهز کنیم.

یکی از ابزارهای موثر زیستن در جهان امروز،مهارت ((نوشتن)) است.کسانی که حرفی برای گفتن دارند و می توانند بنویسند،افکار خود را به راحتی با مردم جهان به اشتراک می گذارند و سخنان خود را به گوش انها می رسانند.دیگر لازم نیست برای یافتن خواننده و انتشار نوشته ها به دنبال ناشری بگردیم.پست میز رایانه می نشینیم و در صفحه ی شخصی یا وبلاگ خود می نویسیم و خوانندگان از سراسر جهان،نوشته ای ما را می خوانند و درباره ی ان نظر می دهند

نوشتن یکی از لذت های ماندگار است.با نوشتن می توانیم حرف دلمان را به زبان اوریم،عواطف و احساسات خود را اشکار کنیم و دانش و تجربیاتمان را برای دیگران و نسل های اینده به یادگار بگذاریم.

لذت نوشتن زمانی بیشتر می شود که دیگران نوشته های ما را بخوانند و بپسندند و از ان به نیکی یاد کنند.خوانندگان اگاه و کتاب شناس،معمولا سراغ نوشته های صمیمی،ساده و دلنشین می روند نوشته هایی که شوق خواندن را در خواننده برانگیزاند.

ممکن است این پرسش به ذهن شما بیاید که ایا نویسندگی یک نبوغ و استعداد مادر زادی است یا مهارتی قابل اموزش و یادگیری است؟ بی گمان نویسندگان بزرگ هم،اصول نوشتن را مادرزادی نیاموخته اند و نویسنده به دنیا نیامده اند.انها هم در اغاز،توانایی خوب نوشتن را نداشتند ولی کم کم با خواندن بسیار،فراگیری اصول نوشتن،تمرین و تکرار به یک چارچوب و نظم فکری رسیده اند و مهارت نوشتن را یاد گرفته اند.

بسیاری از نویسندگان معتقد هستند،نوشتن مثل یک دارو،سبب درمان می شود و انسان را ارام می کند.روانشناسان هم با نویسندگان،هم عقیده هستند و می گویند:((وقتی انسان مشکلاتش را روی کاغذ می نویسد،از شدت رنج و سختی مشکلات کاسته می شود و ان مشکل در نظرش کوچک تر جلوه می کند و این سبب ارامش روحی او می شود)).

یادمان باشد فقط با فراگرفتن اصول نوشتن نویسنده نخواهیم شد.انچه سبب موفقیت در کار نوشتن خواهد شد انگیزه و پشتکار ماست.با خواندن کتاب های خوب،ثبت خاطرات روزانه،تشکیل گروه های نویسندگی و . کار نوشتن را فراتر دنبال کنیم تا مزه ی دلچسب و گوارای نوشتن را بچشیم و نوشتن بخشی از برنامه زندگیمان باشد.



آموزش و پرورش چقدر به دانش آموزان توجه میکند؟!

از نظر من هیچ دانش آموز خنگ و بی استعدادی وجود ندارد و این ما هستیم که برچسب خنگ بودن را به آنها میزنیم؛ اگر دانش آموزی در یک درس خوب نباشد این بدین معنا نیست که او در هیچ چیزی نمیتواند خوب و موفق باشد اما آیا تا حالا به یک نکته توجه کرده ایم؟

چرا درس میخوانیم؟

درس میخوانیم تا بدانیم و بتوانیم از آنها جهت بهبود زندگی خود و دیگران استفاده کنیم و نسبت به مسائل اطراف آگاه باشیم. تا اینجا که به هیچ وجه مشکلی وجود ندارد اما باید خواندن دروس اجباری را کجای دلمان بگذاریم؟ از دوست نداشتن که بگذریم، برخی از این دروس اصلا در آینده برای ما کاربردی ندارند و نقش آنها پر کردن ذهن دانش آموزان و کور کردن توانایی های دیگر آنهاست چون با توجه به این دروس لعنتی، فرصتی زیادی پیش نمی آید که بتوانند استعداد های خودشان را بشناسند و آن را پرورش دهند. چرا باید اصلا این دروس وجود داشته باشند و تازه معیاری برای خنگی و یا زرنگی دانش آموزان باشند؟ دانش آموزی که اگر نمره خوبی نگیرد با واکنش منفی معلم، والدین و همکلاهی هایش مواجه و تنبل نامیده میشود.

چرا این دروس وجود دارند؟

خودم هم دلیلش را نمیدانم ولی خوب میدانم که اگر دانش آموزی این سوال را بپرسد، جوابش را اینگونه میدهند: در کنکور و امتحان می آید! چرا نباید آموزش و پرورش درس هایی جایگزین کند که واقعا برای ما کاربرد دارند؛ اینکه بدانیم چگونه با دیگران ارتباط برقرار کنیم، مهارت های خودمان را افزایش دهیم، مشکلات را حل کنیم و .

آموزش و پرورش چقدر به دانش آموزان توجه میکند؟!

میخواهم که شما به این سوال جواب دهید و بگویید که آموزش و پرورش به چه شکل به ما نگاه و توجه میکند!


مسابقه ای از جنس اجبار و هیولای ذهن ما

نمیدانم الان که دارید این مطلب را میخوانید، کنکور داده اید یا نه!

کنکور یک امتحان اجباری نیست اما برای ورود به برخی رشته ها یک آزمون نه چندان خوب است که اگر در تست زنی خوب باشی، میتوانی از آن عبور کنی اما آیا همه چیز به همین آسانی است؟

مشکل از چیست؟ 

مشکل این است که ذهن یک دانش آموز برای چند سال مشغول این آزمون است و این دغدغه در دبیرستان بیشتر میشود؛ اینکه باید از چه کتاب درسی استفاده کند، چگونه در مدت زمان کم تست بزند، استرس نداشته باشد و زمان را بخوبی مدیریت کند، در آزمون های آزمایشی موفق باشد و در همایش های مربوطه شرکت کند و .

تنبلی یا حقیقت؟!

باور برخی این است که افرادی که با کنکور مخالف هستند، در واقع افرادی سست و تنبل و بدنبال راهی آسان و به اصطلاح میانبر هستند. خب شاید بعضی ها با این ویژگی ها بیگانه نباشند اما آیا نویسنده این مطلب هم اینگونه است؟!!!

 من هم قبول دارم که برای رسیدن به آرزو ها و اهداف باید سختی کشید ولی  میخواهم برای چیزی سختی بکشم که ارزشش را داشته باشد نه برای امتحانی که از پایه غلط است!

اینکه سوالات ریاضی را زیر یک دقیقه حل کنی و معنی اصلی این درس را زیر سوال ببری که ریاضی یعنی ریاضت و سختی. باید فکر کرد و فرمول را بدست آورد نه اینکه آن را حفظ کرد.

اثرات منفی این آزمون

کسی که وقتش را برای این آزمون میگذارد و شاید هم موفق شود و جزء رتبه های برتر شود اما چه تعداد از این رتبه های برتر، مهارت دیگری جز درس خواندن بلد هستند؟ آشپزی، امور فنی، یادگیری زبان، روابط اجتماعی و .

قبول دارم که لازم نیست تمام شبانه روز وقت گذاشت اما زمان قابل توجه ای نیاز است!

میگویند بعد از قبولی در کنکور حس خوبی دست میدهد اما مگر چند بار دوران نوجوانی تکرار میشود؟!

جایگزین چیست؟

خوب اگر کنکور حذف شود، باید چگونه تشخیص داد فلان دانش آموز توانایی ورود به رشته اش را دارد؟

قبل از جواب به این سوال باید توجه کرد که اگر از قبل تر توانایی و استعداد دانش آموز کشف شده بود، دیگر شاهد ازحدام در یک رشته نبودیم و میتوان از تعداد داوطلبان در رشته تجربی این جمله را بخوبی درک کرد!

و در آخر شما چه جایگزینی برای این امتحان سراغ دارید؟! از نظر شما معیار برای ورود به یک رشته چیست؟ اگر استعداد و توانایی است باید آن را چگونه در درون یک دانش آموز دید؟

ممنونم که این مطلب را تا آخر خواندید.


در مطالب قبلی سوال های مهمی طرح میشد که جواب مشخصی نداشتند و هدف پاسخگویی و تفکر از طریق شما بود.

حال که کل مطلب را در عنوان میشود خلاصه کرد، میخواهم به پرسشی که در بالا قرار دارد، فکر کنید و نظر خودتان بفرستید.

نظر شما به هیچ وجه مورد قضاوت و انتقاد قرار نمیگیرد.


یادم باشد که زیبایی‌های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی‌های بزرگ باشند.

یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند، نه آن گونه که می‌خواهم باشند.

یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم، که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی‌تواند مرا با خود آشتی دهد.

یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم، چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی‌تواند با دیگران مهربان باشد.

عمری با حسرت و اندوه زیستن نه برای خود فایده‌ای دارد و نه برای دیگران.

باید اوج گرفت تا بتوانیم آن چه را که آموخته‌ایم با دیگران نیز قسمت کنیم.

لحظات از آن توست؛ آبی، سبز، سرخ، سیاه، سفید،. رنگ‌هایی را که بایسته است بر آنها بزن!

روزهایت رنگارنگ؛ سال نو مبارک

نوروز ۱۳۹۹ مبارک



تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

خرید نخ اکریلیک فرش ماشینی سلامت سکس خلاصه کتاب تاریخ بیهقی ارشد ادبیات سایت تفریحی و سرگرمی 98 فان تاسیسات حرارتی و برودتی پیکاسو طرح :( باشگاه کوهنوردی ایثار آموزش ادبیات عرب پژمرده نمی شود